نقش خانواده در شکل گیری عزت نفس:
در بحث منشأ عزت نفس به نقش ارزیابی دیگران در شکل گیری عزت نفس اشاره شده در اینجا به دلیل اهمیت ارزیابی های والدین و نقش خانواده در شکل گیری عزت نفس به توضیح آن می پردازیم.
پلهام[1] (1988) در این باره می نویسد: روان شناسان تحول بر نقش قاطع تجارب عاطفی اولیه به ویژه رابطه مادر با کودک در تعیین احساسات و هیجانات خود تاکید دارند.
به اعتقاد آنان قبل از اینکه نظام شناختی نود و افکار مربوط به ارزشمندی خود تکوین یابد پذیرش کودک بر عزت نفس تاثیر می گذارد.
رومهاری [2] (1986) نیز در این باره می گوید: راجرز کسی که اصطلا ح پذیرش با توجه مثبت غایر مشروط را به کار برد. اولین کسی است که مستقیماً در مورد نقش روابط خانوادگی در شکل گیری مفهوم خود و عزت نفس صحبت نموده است. راجرز مفروض داشت که عزت نفس بالا از محیط خانوادگی که محبت را به اطاعت یا موفقیت فرد مشرو نمی کند ناشی می شود. والدین کودکان با عزت نفس بالا به طور غیر مشروط و فقط به خاطر کودکان به آنان محبت و عشق می ورزند و آنها را به همه ویژگیهایی که دارند می پذیرند.
پروین نیز معتقد است که (1989) همچنان که بیشتر نظریه پردازان اتفاق نظر دارند زیر بنای عزت نفس در خانواده نخستین سالهای زندگی بر اثر نگرش و از رفتار والدین نسبت به کودک ایجاد می شود. حال سوال مهم این است که کدام یک از رفتارها و نگرشهای والدین در شکل گیری عزت نفس موثر است. به نظر می رسد که تعادل والدین و کودک در سه زمینه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اولین حیطه به میزان پذیرش، علاقه و عاطفه و گرمی ابراز شده نسبت به کودک مربوط می شود.
به طور کلی اکثر نظریه پردازان نظر دارند که پذیرش یا توجه مثبت غیر شرطی پیش نیاز اصلی عزت نفس مثبت است.
حوزه حساس دوم در تعادل والدین و فرزندان بر آسان گیری و تنبیه مربوط است. اطلاعات موجود نشان می دهد که والدین کودکان عزت نفس بالا خواسته های مشخصی و روشنی دارند که با عزم راسخ اعمال می شود.
والدین کودکان با عزت نفس پایین بر خلاف این الگو کمتر راهنمایی می کنند و معمولاً به جای پاداش از تنبیه استفاده می کنند.
حوزه حساس سوم در تعامل والدین و کودکان در مورد اعمال رویه های دموکراتیک است والدین کودکانی که عزت نفس بالایی دارند مجموعه قوانین گسترده ایی برقرار
می کنند و اشتیاق زیادی به عمل آنها دارند. ولی این رفتارها در محدوده تعیین شده غیر اجباری و با پذیرش حقوق و عقاید کودک همراه است. والدین کودکان با عزت نفس پایین محدویتهای نامشخصی را تعیین می کنند. در روش های متفاوت مستبد، سلطه جو، طرد کننده و سازشی ناپذیر هستند.
اتکینسون[3] (1967) می گوید کوپراسمیت از مطالعه نوجوانان به این نتیجه می رسد که علاقه عمیق به کودکان و پذیرش آنها مشخص کردن دقیق محدود اعمال آنها و راهنمایی بر اساس قوانین روشن، آزادی در اعمال فردی که در این محدوده مشخص قرار دارد. رفتار غیر تنبیهی و احترام به عقاید کودکان تا حد زیادی در رشد عزت نفس بالا دخیل است.
چابرت [4] (1991) نیز در این باره می نویسد: در یک مطالعه کردار رابطه با عزت نفس و رفتار انضباطی والدین در 50 پسر و 84 دختر بررسی شد. پسرانی که نمرات بالاتری در عزت نفس گرفتند گزارش کردند که مادرانشان با محبت بوده، به فعالیت های آنها علاقه داشته و سوء استفاده کلامی کمتری داشته اند دختران با عزت نفس بالا گزارش کرده بودند که والدینشان هر دو به فعالیتهای آنها علاقه مند بوده، تحسین بیشتری به کاربرد و سوء استفاده کلامی پرهیز کرده اند همچنین این دختران بیان کرده اند که مادرانشان با محبت بوده و آنان را به استقلال بیشتری ترغیب کرده و دخترانی که پدرانشان را سخت گیر گزارش کرده اند نمرات عزت نفس پایین تری داشته دانستند.
Poilham
Romhari
Atkinson
CHabert