بسیاری از دانش پژوهان، متفکران و مصلحان اجتماعی، عصر حاضر را با نامهای متفاوتی چون عصرتکنیک، عصر ارتباطات، دهکده جهانی و رهبری از راه دور نامیده اند. البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهواره ها و فضاپیماها صادق است، بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانه های دیداری در مورد انسان نیزصدق می کند. تا قرن بیستم رهبری و ارشاد انسان رویارو و براساس ارتباط بود، درصورتی که در حال حاضر ارتباطات یکطرفه و از راه دور صورت میگیرد به طوری که بین شنونده و گوینده یا بهتر بگوییم بین مؤثر و متأثر به طور نسبی فاصله زیادی وجود دارد. برخی معتقدند رسانه های دیداری دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه را در تاریخ بشر به وجود آورند، نسلی که با نسلهای پیشین متفاوت است. تحقیقات انجام شده در شهر تهران حاکی از آن است که بیشتر تماشاگران این رسانه ها کودکان زیر 15سال و بعد از آن بانوان خانه دار و سپس جوانان بالای 15 سال هستند. امروزه بررسی اثرات این وسایل از پیچیدهترین مباحث انحرافات اجتماعی است. به همین دلیل جامعه شناسان در صحت نتایج و پژوهشهایی از این قبیل تردید نشان میدهند. البته به خاطر تأثیر انکارناپذیر رسانه های دیداری در آموزش فرهنگسازی، القاء عقیده و غیره در زمینه اثر این وسایل در رفتار انسان تحقیقاتی به عمل آمده است، هر چند تحقیقاتی که بتواند اثرات تلویزیون، سینما، بازیهای رایانه ای و ماهواره را در انحراف و بزهکاری و بزهدیدگی کودکان در کشور ثابت کند بسیار اندک است.
كودكان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا میگذارند كه رسانه های دیداری در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است و کودکان دیگر بیش از آنكه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنوند این رسانه ها هستند كه داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ایشان بیان میكنند.
رسانه های دیداری، امروزه به عنوان عمومیترین و پرمخاطبترین رسانه جمعی، سهم عمدهای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارند. تأثیر پذیری اكثریت خاموش جامعه از تلویزیون، ماهواره و دیگر رسانه های دیداری بسیاری از اوقات فراغت كشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو كرده است به طوری که رسانه های دیداری هر روز تسلط بیشتری مییابند و باید نگران آثار مخرب این برنامهها بر كودكان و خانوادههای خود باشیم. این حق ماست و می بایستی عكس العمل نشان دهیم، اگر چه این رسانه ها فی نفسه مطرود نیستند؛ اما برنامههای آنها در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شكلی دیگر خطر اینگونه برنامه های مخرب و منحط احساس میشود.
متأسفانه ما فرزندانمان را با این رسانه ها تربیت میكنیم، وقتی میخواهیم آنان را ساكت كنیم برای آنان تلویزیون روشن میكنیم و یا آنان را به تماشای برنامه هایی كه خودمان هم نمیدانیم چه هستند دعوت میكنیم. خودمان هم عادت كرده ایم به آنچه پخش میشود فقط خیره شویم و نگاه كنیم. بشر با تولید، نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی می تواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد، اما به نظر میرسد رسانه های دیداری یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است. بنابراین ما بایستی از آثار سوء این جعبه های جادویی آگاه شویم و در ارتباط با آنها مسؤلیت خود را بپذیریم.
رسانه های دیداری میتوانند دارای اثرات كاملاً مخرب باشند یا به صورت ابزار مفیدی در خدمت تعلیم و تربیت در آیند، ولی برای رسیدن به این هدف مفید باید هزینه و نظارت بسیار جدی انجام گیرد. البته ساخت برنامههای با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد. البته نمیتوان كودكان را برای زمانی كه در مقابل این رسانه ها صرف میكنند سرزنش كرد و اینكه آنها تقصیری ندارند كه اطلاعات را به صورت دگرگون شده دریافت کنند.
جان كندری میگوید: قرار نیست كه تلویزیون از بین برود. از سویی خیلی كم احتمال دارد كه تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی كردن كودكان ایجاد كند.
در گذشته كودكان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده میشد. اما اكنون باید دریابیم كه كودكان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا میگیرند؟ عواملی كه محیط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و رسانه دیداری به عنوان یكی از این عوامل چه نقشی ایفاء میكند و چه باید بكند؟
انگیزه كودكان از نشستن در پای رسانه های دیداری با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای این رسانه ها میپردازند، ولی كودكان ضمن اینكه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به رسانه های دیداری مینگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت كمتری برای رسانه ها قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه میكنند. تبلیغات این رسانه ها روی شخصیت كودكان، باورهای كودكان و اعمال كودكان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً كودكان از دو سالگی تماشای فیلمهای كارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون و برنامه های کارتونی ماهواره که سرشار از انحرافات است عادت میكنند. یعنی قبل از اینكه به مدرسه بروند با این نوع رسانه ها دوست میشوند.
به نظر میرسد ورود رسانه ها به عنوان معلم به اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یا دارای این چنین قدرتی است؛ زیرا امروزه دانش آموزان در حالی قدم به مدرسه میگذارند كه به شدت از تكنیک و اثرات روانی آنها متأثر شده اند و در حالی كه مكانیسم تصویری و بصری این نوع رسانه ها ریشه در اعماق آنان دوانده است، با سیستم كتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی میشوند که این درگیری قربانیان زیادی را میطلبد. كودكان و دانش آموزان كه نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولاً توانایی خواندن را ندارند، نوآموزانی كه قادر به درك تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمیتوانند افكار خود را برروی چند جمله مكتوب متمركز كنند دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم و یا یک سخنرانی توجه كنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا فراگیرند.
كودكان بر خلاف بزرگسالان كه با دیگر رسانهها هم ارتباط دارند، بیشتر با رسانه های دیداری در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران علت علاقه كودكان به رسانه های دیداری این است كه به آنان امكان میدهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی كودكانه خود رسوخ كنند و دنیا و مردم را بهتر بشناسند. وقتی كودكان ما به دنیا می آیند باید كار دشواری را انجام دهند و آن انطباق پذیری صحیح با دنیای بیرون است و این خانواده ها هستند که باید کودکان را برای این انطباق با دنیای بیرون آماده سازند. بنابراین وقتی كسی به كودكان كمك نمی كند كه دنیای اطراف خود را را بشناسند آنان دست به دامان این رسانه ها میشوند. زیرا در حال حاضر پدران و مادران وقت اینكه دنیای وسیع اطراف را به كودكان بیاموزند از دست داده اند و از سویی دیگر این رسانه ها برای كودكان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای اطراف هستند. بنابراین رسانه های دیداری به كودك یک تصویر یا خیال دگرگون ارائه میدهند؛ زیرا در تلویزیون یا ماهواره بیننده بیشتر از آنچه میبیند تأثیر میپذیرد و این نگرانی در مورد كودكان و تأثیری که بر آنان میگذارد بیشتر وجود دارد.
حال در این تحقیق تأثیر سرسانه های دیداری چون تلویزیون، سینما، بازیهای رایانه ای و ماهواره در بزهکاری و بزهدیدگی کودکان مورد بررسی قرار میگیرد.
2-1- بیان مسئله
مسأله بزهکاری و بزهدیدگی کودکان و نوجوانان از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که دنیای امروز را شدیداً به خود مشغول داشته است. بیش از یک قرن پیش یعنی از اواخر قرن نوزدهم ارتکاب جرم و جنایت از ناحیه کودکان و نوجوانان در کشورهای بزرگ صنعتی جلب توجه نموده است. از آن هنگام تاکنون در ممالک مترقی جهان اکثریت محققین، جامعه شناسان، جرم شناسان، روانشناسان، روانپزشکان و متخصصین تعلیم و تربیت برای یافتن راه حلی برای جلوگیری از بروز تبهکاری در میان کودکان و نوجوانان بوده اند. درحال حاضر در بسیاری از محافل رسانه ای بزهکاری و بزهدیدگی کودکان و لزوم پیشگیری از آن به صورت بحث روز در آمده است. درباره علت افزایش بزهکاری و بزهدیدگی در روزگار ما عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از اختصاصات جوامع متمدن کنونی دانسته و معتقدند به همان نسبتی که بشر با تمام توان به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش تاخته و از معنویت دور می شود به همان نسبت نیز تبهکاری، قانون شکنی، بزهکاری و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی در جوامع صنعتی گسترش یافته و از سکون و آرامش معنوی در این گونه اجتماعات کاسته میگردد (صلاحی 1387، 17).
بدون شک یکی از علل افزایش بزهکاری و بزهدیدگی کودکان در دهههای اخیر را شاید بتوان رشد فراگیر رسانه های دیداری همانند تلویزیون، ماهواره، اینترنت و سینما دانست. رسانه های دیداری از جمله رسانه های گروهی هستند که ضمن داشتن محاسن و مزایای فراوان آموزشی، هنری، تفریحی، القاء عقیده، سازمانیابی، کسب مهارت، سرگرمی، آگاهی و غیره بد آموزی های اجتماعی را نیز به همراه دارند. برخی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی مشوق فرار از خانه هستند. روحیه استقلال طلبی غیرمنطقی در سنین کودکی، تنوعطلبی، عدم رعایت احترام نسبت به والدین، پرخاشگری نسبت به بزرگترها، ترویج فرزند سالاری، مادی گرایی و حتی نمایش فرار جمعی از جوانان بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آنها می تواند در شیوع این پدیده مؤثر باشد (صلاحی 1387، 17).
رسانه های دیداری جزو وسایل ارتباطی محسوب میشوند که در آنها در اکثر اوقات ارتباط یک طرفه آن هم از سوی کارگردان به سوی مصرف کننده شکل میگیرد و این کارگردان است که قادر است آنچه را که خود خواهان آن است در اختیار مصرف کننده قرار دهد. در ارتباطات دیداری به جای دیالوگ (گفتگوی دوطرفه) یک حالت منولوگ (گفتگوی یک طرفه) وجود دارد. این رسانه ها معمولاً ارزشهای کلان جامعه و جنبه های هنری خرده فرهنگها را به مردم عرضه میدارند. مثلاً در فیلم ها تأکید روی ارزشهای کلان چون میهن دوستی، وظایف افراد به عنوان پدر، مادر، فرزند، شوهر یا مسائل دینی است. الگوهای خرده فرهنگ مانند تبلیغات تجاری، مقررات و آیینهای گروهی قشر خاص از طریق رسانه های دیداری به اعضای جامعه کلان منتقل می شود. پیر و جوان، زن و مرد به طور پیوسته تحت تأثیر تصاویر و گفتار برنامه های سینمایی و تلویزیونی قرار میگیرند. روزانه صدها فیلم مملو از اعمال خشن پر از قساوت و شقاوت در مقابل چشمان مصرف کنندگان قرار میگیرد و تأثیرات خود را بر روی رفتار، کردار، پندار و عواطف مصرف کنندگان میگذارد. این وسایل ارتباط جمعی جدید ابزاری بس نیرومندند که می توان از آنها در راه خیر و شر با تأثیری شگرف سود برد و چنانچه کنترل مطلوب وجود نداشته باشد امکان استفاده از این وسایل در راه شر بیشتر از خیر است (ستوده 1373، 203).
در حال حاضر تقریباً در تمام کشورها به ویژه کشورهای در حال رشد تعداد نسل جوان بیشتر و دلبستگی آنان بر رسانه های دیداری فزونتر می شود. همانگونه که قبلاً نیز اشاره گردید تحقیقات انجام شده در شهر تهران حاکی از آن است که بیشتر تماشا کنندگان تلویزیون کودکان زیر 15سال و بعد از آنان بانوان خانه دار و سپس جوانان بیشتر از 15سال هستند که نشان دهنده علاقه زیاد کودکان به رسانه های دیداری میباشد (شیخاوندی 1373، 343).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است