خلق و خوی طفل و دلبستگی
خصوصیات طفل نیز در ایجاد یک رابطه ماندنی بین او و مراقبش و ماهیت تعاملات آنها بی تاثیر نیست. برای مثال، یک طفل توانمند و پاسخده بیشتر احتمال دارد مادرش را وادار کند پاسخهای مناسبی بدهد. اطفالی که معاشرتی نیستند با مادرشان کمتر تعامل برقرار می کنند و همین امر زمینه ساز بروز دلبستگی مضطربانه در آنها می شود.
مهمترین خصوصیات موثر طفل در دلبستگی خلق و خوی اوست. تفاوت های فردی کودکانه در واکنش هایشان نیز بر نحوه پاسخدهی والدین تاثیر می گذارد.
وقتی مادر با طفل سروکار دارد که تحریک پذیر و تندخو نیست رفتار بسیار مثبت تری خواهد داشت تا وقتی که فرزندش همیشه تندخو و تحریک پذیر است.
مادران کودکان بدعنق یعنی کودکانی که تند خو، ناراحت، نق نقو و عصبی هستند غالبا پاسخدهی کمتری دارند و در نتیجه زمینه ساز دلبستگی مضطربانه می شوند. اطفالی که دلبستگی مضطربانه ای دارند بیشتر گریه می کنند ، توجه طلب ترند و هیجانات منفی تری بروز می دهند.
احتمال ایجاد دلبستگی توام با ایمنی در کودکان خوش خلق بیشتر است.
یکی از طرفداران برجسته نقش مهم خلق و خو به نام جروم کیگان[1](1982) برای توصیف گرایش برخی از اطفال و خردسالان به گوشه گیری ابراز هیجانات منفی در برابر آدم ها محل ها اشیا و رویدادهای جدید و اصلاح بازداری رفتاری[2] استفاده کرده است . این گونه اطفال برای تطبیق با وضعیت جدید به وقت زیادی احتیاج دارند و در وضعیت های جدید باید به مادرشان نزدیک باشند سطح هورمون کورتیزول آن ها که نشانگر فشار روانی است نیز در وضعیت های جدید افزایش می یابد . تندخویی و تحریک پذیری اولیه طفل دلبستگی مضطربانه او و بازداری رفتاری با هم رابطه دارند دلبستگی توام با مقاومت نشانگر میزان بالایی است و اجتناب نشانگر پایین بودن بازداری (کاپلان، 2003).
دلبستگی های متعدد
نوباوگان به افراد آشنای متعددی دلبسته می شوند، نه فقط به مادران ، بلکه به پدران، خواهر – برادرها و پرستاران.
نوزاد طی سال اول زندگی دلبستگی را بر اساس سلسله مراتب از اشخاصی که در دسترس هستند و سطح اضطراب جدایی که تجربه می کند شکل می دهد. برای مثال اگر مادر به عنوان شخص اصلی مورد دلبستگی در دسترس نباشد، در زمان خطر یا تهدید، کودک می تواند برای امنیت هیجانی به سمت شخص مورد دلبستگی ثانویه برود .
اگرچه بالبی امکان دلبستگی های متعدد را در نظریه خود مطرح کرد، اما باور داشت که نوباوگان تمایل دارند رفتارهای دلبستگی خود را به سمت یک نفر هدایت کنند، به ویژه زمانی که رنجور هستند (خوشابی و ابوحمزه ،1385).
[1] - Kigan ,J.
[2]- behavioral in habitation