گسترش نفوس و جمعیت در سطح کشور از یک طرف و تلاش بی وفقه در جهت رهایی از وابستگی به سیاست درآمد تک محصولی نفت از طرف دیگر، تمامی افکار را متوجه رشد بخش کشاورزی نموده است. ما اگر روزی دنبال افزایش سطوح زیر کشت آبی بودیم ، امروزه به جهت جوابگویی به این مسائل باید همزمان دنبال افزایش عملکرد در واحد سطح باشیم و این کار میسر نیست مگر با کاربرد مدیریت صحیح در برنامه های آب و آبیاری . در بیشتر محافل عمومی بحث کمبود آب و عدم دسترسی به منابع آبی را دلیل رکود کاری در تولیدات این بخش عنوان می کنند، در حالی که اندکی تعمق و تفحص روشن می سازد که مشکل آب و آبیاری را در جای دیگر باید جستجو نمود.
نبودن مدیریت صحیح و اتخاذ شیوه ها و روش های نامطلوب سبب گردیده که از منابع آبی نتوانیم استفاده بهینه و مطلوب نماییم، لذا 75 درصد از آبهای قابل دستس در امر کشاورزی به هدر می رود.
این رقم نشان می دهد که بدون دسترسی به منابع جدید آب اگر با مدیریتی صحیح، راه های هدر رفت آب را سد و کنترل نماییم و راندمان آبیاری را بدین ترتیب افزایش دهیم، به مثابه آن است که ما سطح کشت آبی خود را بین سه تا چهار برابر افزایش داده ایم (کشاورز، ع. و صادق زاده، ک. 1380)
امروزه آخرین آمار نشان می دهد که با آبهای موجود، حدود 32 درصد از اراضی کشور تحت رژیم آبیاری است (غلامرضا زهتابیان،1372).
اما چرا در این کار موفق هستیم بحثی است که در این مقاله به ذکر مختصری از این سوء مدیریت و یا مدیریت نامطلوب در زمینه های مختلف آب و آبیاری اشاره خواهیم نمود و در نهایت نشان خواهیم داد که نابسامانی در این بخش سبب گردیده که نتوانیم استعدادهای نهفته و بالقوه امکانات موجود آب و آبیاری را به امکانات بالفعل تبدیل کنیم و از آب به گونه مطلوب و بهینه استفاده کنیم، در حالی که بیشتر اوقات علت نارساییهای کشاورزی در سطح کشور ناشی از کمبود آب گزارش می گردد، واقعیت امر نشانگر این است که کشور ما از کمبود آب رنج نمی برد و در خشکترین مناطق نیز بررسیها نشان می دهد که بارندگیها و امکانات ابی د حدی است که اگر با مدیریت صحیح،کنترل، هدایت، استحصال و بهره برداری شود گام بلندی در خودکفایی کشور برداشته است.
كشاورزی در برگیرنده مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی میباشد كه هدف از آن، تهیه نیازهای غذایی جامعه و تولید مواد اولیه كشاورزی برای دیگر بخشهای تولیدی از جمله صنعت است. رشد جمعیت و نیاز به افزایش تولیدات كشاورزی جهت برآوردن نیازهای غذایی و همچنین مواد اولیه مورد نیاز صنعت، لزوم توجه روزافزون به بخش كشاورزی و رفع مشكلات آن را بیش از پیش آشكار می کند.در همین راستا اهمیت استفاده از منابع آب در توسعه اقتصادی و منطقهای نیاز به تاكید بیشتری دارد. نیاز فزاینده به آب كه ناشی از توسعه كشاورزی است ممكن است از طریق بهرهبرداری فشرده و گسترده از منابع موجود تامین گردد. استفاده فشرده مربوط به مواردی از قبیل آبیاری در سطح كوچك یا به وسیله چاههاست. حال آن كه استفاده گسترده، جنبههای منطقهای آبیاری مانند آبیاری كانالی را شامل میشود. زراعت در زمین خشك و بدون انجام آبیاری، عملی مخاطرهآمیز و غیراقتصادی است و در این چنین شرایطی در دسترس بودن آب تنها عامل جبرانكننده بوده و استقرار كشاورزی پررونق با بهرهبرداری از منابع آب، آغاز میشود. ذخیره مطمئن و منظم آب كشاورزی نشات گرفته از آب سطحی و زیرزمینی بعد اصلی و اساسی است كه برنامهریزی آتی آبیاری بدان بستگی داشته و امر آبیاری در مناطقی كه كمبود یا عدم وجود جریان سطحی وجود دارد، اهمیت آبهای زیرزمینی در رشد و توسعه كشاورزی كه رشد اقتصادی ناحیه را به دنبال دارد، بسیار مهم میباشد (جاسبرسینگ، 159:1999- 158).
1-2- بیان مسئله
با توجه به رشد سریع جمعیت جهان، افزایش تقاضا برای غذا، تأمین نیازهای تغذیه ای جمعیت رو به رشد آینده و دسترسی به غذای كافی، توسعه كشاورزی و تكنولوژی آن بایستی از اولویت های هر كشوری باشد. بدون شك این توسعه چگونگی حركت عوامل مؤثر بر فرایند كشاورزی را می طلبد. صنایع تبدیلی و تكمیلی كشاورزی به عنوان مهمترین عامل پس از تولید باید در ورای مسائلی مانند آب، خاك، زمین، نهاده های كشاورزی (عوامل درونی) و سرمایه گذاری، مدیریت، قدرت خرید، توزیع عادلانه (عوامل بیرونی) بررسی شود. یكی از چالش های جهان امروز، بحران كم آبی است و برای حل این مشكل كشورهای مختلف باید منابع آبی خود را به بهترین نحو مدیریت نمایند. تجربه نشان داده است كه نگرانی های موجود در خصوص كم آبی و بحران آب موجب بروز تنش و اختلاف در مناطق مختلف جهان به خصوص كشورهای فقیر خواهد شد. رشد جمعیت و رشد اقتصادی ، بحران كم آبی را تشدید می كند. توزیع نامتقارن بارندگی در مناطق مختلف منجر به ظهور اقلیم های خشك و نیمه خشك در مناطق مختلف گردیده است. این مناطق علیرغم برخورداری از توانمندی های بالقوه، در توسعه و پیشرفت خود با عوامل محدودكننده بی شكاری مواجه هستند. برای رشد و پیشرفت در این مناطق راه ها را نباید بسته دید بلكه با برنامه ریزی دقیق و اعمال مدیریت همه جانبه در این مناطق می توان شاهد شكوفایی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود. امروزه آب به عنوان یک نعمت لایتناهی و فراوان تلقی نمی شود بلكه دولت ها و دانشمندان پی به این نكته بردان اند كه از ذخایر آبی باید حداكثر بهره برداری را با كمترین اتلاف و ضایعات به عمل آورد. مدیریت منابع آب بخشی از برنامه ریزی توسعه كشورها تلقی می شود و هر كشوری بر مبنای میزان منابع آب در دسترس، استراتژی و برنامه خاصی را برای بهره برداری بهینه از منابع آب موجود اجرا می نماید. به علت ارتباط مستقیم كشاورزی با آب و طبیعت لذا به شدت از تنش های آبی تاثیر می پذیرد. عموما مناطق خشك كه از خصیصه كم آبی و بارندگی كم، رنج می برند در مقایسه با مناطق پرباران از شرایط كشاورزی متفاوتی برخوردار هستند. كشاورزی در مناطق خشك به علت بروز خشكسالی، سیل و بیابان زایی در سال های مختلف نیازمند استراتژی و برنامه های سازگار با این نوع اقلیم ها می باشد. اما كشورهای در حال توسعه به علت فقدان مدیریت هوشمند بر منابع آب و عدم به كارگیری راهكارها و عملیات فوق به مراتب بیشتر از تنش های آبی و خشكسالی ها آسیب می بینند.
مطالعات و بررسی نشان می دهد كه در حال حاضر از كل منابع آب تجدیدشونده كشور 5/88 میلیاردمتر مكعب جهت مصارف بخش های كشاورزی، صنعت و شرب برداشت می شود. از این میزان حدود 83 میلیارد مترمكعب (5/93 درصد) در بخش كشاورزی، 5/4 میلیارد مترمكعب برای مصارف شرب و بهداشت و مابقی در صنعت و نیزهای متفرقه دیگر مصرف می شود( كشاورز و صادق زاده، 1379). ایران با متوسط نزولات آسمانی حدود 252 میلیمتر در سال در زمره مناطق خشك جهان محسوب می شود. 65 درصد كشور ما را مناطق خشك و نیمه خشك تشكیل می دهد كه به طور متوسط مقدار بارندگی در آنها از 150میلیمتر در سال كمتر است (شریعتمداری، 1380)
امروزه یكی از مباحث مهم در امر مدیریت منابع آب، حفظ پایداری این منابع می باشد. سیستم های منابع آبی پایدار، برای دستیابی كامل به اهداف جامعه در حال و آینده طراحی و اداره می شوند. این در حالی است كه به ملاحظات اكولوژیكی این سیستم ها توجه گردد. سیستم های منابع آبی پایدار به نحوی طراحی و اجرا می شوند كه در مقابل تغییرات مختلف سازگار، قدرتمند ودارای توانایی واكنش باشند(Loucks, stakhiv and Martin، 2005)
پرییرا و همكاران(2002) نیز حفاظت از منابع آب، توجه به ملاحظات محیطی، استفاده از تكنولوژی های مناسب، حفظ توان اقتصادی و پذیرش اجتماعی مباحث توسعه منابع آب در ارتقاء سطح پایداری این سیستم ها ضروری می دانند.
كشاورزی به علت ماهیت بیولوژیكی آن و وابستگی شدید آن به طبیعت بزرگترین مصرف كننده منابع آبی بیشترین كشورها می باشد. در كشور ما 5/93 درصد منابع آبی در كشاورزی مورد بهره برداری قرار می گیرد (كشاورز و صادق زاده، 1379)
در كشورهای خشك و كم آب حفظ پایداری سیستم های آبی نیازمند به كارگیری اصول و برنامه ریزی دقیق تری می باشد. خشكی و كم آبی بر روی كشاورزی مناطق خشك تاثیر قابل توجهی دازند. امروزه مدیریت منابع آب كشاورزی در دو بخش اعمال می گردد. بخش اول شامل مدیریت عرضه آب و بخش دوم شامل مدیریت تقاضای آب می باشد. محدودیت منابع آب و فشار زیاد بر ذخایر آبی موجب شده است تا توجه زیادی به مدیریت كارآمد و بهینه منابع آبی در بخش تقاضا گردد. مدیریت عرضه شامل عملیاتی همچون انتقال آب را از طریق كانال، استفاده از آب زیرزمینی در آبیاری، استفاده تلفیقی از آب كانال ها و زیرزمینی می شود. مدیریت تقاضا مواردی همچون كاهش مقدار آب مصرفی در آبیاری، تغییرات نهادی و اصلاحات سازمانی، مشاركت كشاورزان در امر مدیریت منابع آب می گردد(2001، Kijne). امروزه كشاورزی با بحران هایی همچون كمبود آب و آلودگی ذخایر آبی انتقال آب كشاورزی به سایر بخش ها وكارایی پایین مصرف آب در كشاورزی روبرو است كه نیازمند نگاه دقیق به این موضوعات می باشد(2001Jin and Young) امروزه در مدیریت منابع آب خصوصا در كشاورزی به ابعاد محیطی، اقتصادی، اجتماعی و… توجه ویژه ای می گردد. مدیریت یكپارچه و سیستمی (نظام مند) برای تامین پایداری این منابع جایگاه رفیعی را در برنامه ریزی سران كشورها به دست آورده است. در دنیا تلاش ها در راستای استحصال بهینه منابع آب و بهره برداری حداكثر و كارآمد از این منابع می باشد. افزایش سطح آگاهی و مشاركت فعال كاربران در سیاست گذاری های آب، به كارگیری تكنولوژی های نوین و كارآمد، كاربرد روش های كاهش دهنده تنش كم آبی و خشكی از اركان مدیریت بخش تقاضا (كشاورزان) می باشد. در عالم كشاورزی دیدگاه ها و تفكرات كشاورزان باید از نوع نگرش های سنتی نسبت به منابع آب آزاد گردد. آب دیگر نباید یک منبع لایتناهی و فراوان تلقی شود. روش ها و فنونی كه به كمترین میزان آب برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده نیازمند هستند باید در برنامه ریزی های كشاورزی و حتی غیركشاورزی جایگزین روش های سنتی در مصرف منابع آب گردد(علیزاده، 1380)
مدیریت بهینه و صحیح منابع آب در كشور نیازمند تحولی عظیم می باشد و ضروری است برای تامین پایداری این منابع، مدیریت یكپارچه و سیستمی در راستای استحصال و بهره برداری بهینه آب با بكارگیری تكنولوژی های نوین بهره برداری حداكثر از این منابع در برنامه ریزی ها اعمال گردد. تغییر شیوه مصرف با تاكید بر اصلاح الگوی كشت رایج در بخش كشاورزی ، منایبترین و منطقی ترین راه برای گذر از بحران كم آبی به نظر می رسد.