آب یک منبع كمیاب و در عین حال اتمام ناپذیر است كه انسان به طور مستمر در هر زمان و مكان به آن احتیاج دارد. تأمین آب و مدیریت مصرف آن در سبز فایل، جامعه بشری را در سختترین بوته آزمایش تاریخ قرار داده است. از پوشش 71% سطح كره زمین كه با آب احاطه شده تنها 5/2% آن شیرین بوده و فقط 007/0 آن قابل استحصال میباشد(سیمای كشاورزی شهرستانهای استان فارس، 1389).
استفاده بهینه از آب برای ایران که دارای اقلیم خشک و نیمه خشک است از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رشد سریع جمعیت و نیاز رو به رشد بخش کشاورزی به آب مطمئن در ایران، ما را به بسط نظام های تخصیص و بهبود الگوهای مصرف جهت صرفه جویی بیشتر آب نا گزیر می سازد. توجه به این مهم، در آینده نزدیک با کاهش منابع قابل استحصال، بیشتر احساس خواهد شد. نظر به اینکه عرضه آب به دلایل محدودیت بودجه ای، افزایش هزینه های عرضه آن و حرکت به سمت منابع غیر سنتی، با محدودیت رو به رو است، تاکیدها جهت بهره برداری از منابع آب به سمت مدیریت تقاضای آب در حال تغییر است. در مدیریت تقاضای آب استفاده کارا از منابع قابل دسترس مورد توجه است (جانسون، 2002).
تولید بخش شایان توجهی از منابع لازم برای صنایع و ایجاد زمینه ی لازم برای ثبات سیاسی و اقتصادی كشور نمایانگر اهمیت فراگیر بهبود عملكرد بخش کشاورزی در سطوح محلی و ملی می باشد (تركمانی و جمالی مقدم،1384). عامل های گوناگون از جمله رشد سریع جمعیت در دهه های گذشته، افزایش درآمد سرانه و تغییر در الگوی غذایی موجب افزایش تقاضای محصولات كشاورزی شدهاست (تركمانی،1375، سلامی و عین الهی احمد آبادی،1380). اما یکی از عوامل اصلی و محدود کننده توسعه بخش کشاورزی ایران، آب است. هم اکنون آب به عنوان مهم ترین نهاده ی کشاوزری مطرح است. کارشناسان بیان می کنند که درصورت محدود نبودن آب 50-30 میلیون هکتار از زمین های کشور قابل کشت می بود. مقدار آبی که هم اکنون درکشور استحصال می شود معادل 3 درصد کل آب استحصالی جهان است ولی بیش از 65 درصد این آب به دلیل بازده پایین آبیاری در کشور به هدر می رود. از کل میزان آب مصرف شده، 90 درصد به بخش کشاورزی اختصاص دارد. حدود 3/7 میلیون هکتار از زمین های کشاورزی کشور به کشت آبی اختصاص دارد. نتایج تحقیقات مختلف نشان می دهد که آب به شکل های مختلف به هدر می رود، به نحوی که بازده کل آبیاری در کشور بین 33 تا 37 درصد است (امیرتیموری، 1387).
بنابراین استفاده بهینه از آب برای ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. و ما را به بسط نظام های تخصیص و بهبود الگوهای مصرف جهت صرفه جویی بیشتر آب نا گزیر می سازد (جعفری، 1383). توجه به این مهم، در آینده نزدیک با کاهش منابع قابل استحصال، بیشتر احساس خواهد شد.
برای مهار و یا حداقل كاهش اثرات منفی مخاطرات موجود در انجام فعالیت های كشاورزی طیف نسبتا گسترده ای از برنامه های گوناگون مدیریت ریسك پیشنهاد شده است. به باور هاردكر و همكاران (2004) منظور از مدیریت ریسك استفاده از روش ها، ابزارها و سیاست های گوناگون برای كاهش اثرات منفی انواع گوناگون مخاطرات است. استفاده از این ابزارها می تواند موجب تغییر در توزیع احتمالی نتایج نهایی فعالیت های كشاورزان شود. استراتژی هایی همچون تنوع محصولات كشاورزی، انعقاد قرار داد، تولید محصولات دارای قیمت تضمینی، كاشت توام محصولات مكمل و همچنین رعایت اصل انعطاف پذیری در تهیه ی نهاده ها و نگهداری مقداری ذخیره مالی برای مواقع ضروری می تواند با پخش یا تقسیم مخاطرات بین افراد، ارگان ها، محصولات و گزینه های گوناگون موجب كاهش اثرات منفی آنها شود.
به طور خلاصه می توان گفت جهت مدیریت صحیح واحد كشاورزی، استفاده بهینه از منابع محدود و در نتیجه تعیین الگوی بهینه كشت دارای اهمیت بسزایی است. علاوه بر آن برنامه ریزی و تصمیم گیری برای واحد كشاورزی در شرایط عدم قطعیت صورت می گیرد. در نتیجه لحاظ نمودن ریسك در مدل های برنامه ریزی سیستم های كشاورزی ضروری به نظر می رسد. با توجه به آنچه بیان گردید، در این راستا، مطالعه حاضر در پی برآورد ارزش اقتصادی آب كشاورزی و محاسبه شاخص های بهره وری آب در شهرستان آباده می باشد. جهت مدیریت صحیح واحد كشاورزی، استفاده بهینه از آب و در نتیجه تعیین الگوی بهینه كشت دارای اهمیت بهسزایی است. علاوه بر آن معمولا برنامه ریزی و تصمیم گیری برای واحد كشاورزی در شرایط عدم قطعیت صورت می گیرد. در نتیجه لحاظ نمودن ریسك در مدل های برنامه ریزی سیستمهای كشاورزی ضروری به نظر می رسد.
1-2- اهمیت و ضرورت مطالعه
با توجه به اهمیت رو به افزون آب، امروزه از آب به عنوان کالایی اجتماعی- اقتصادی یاد میشود و از آنجا که مانند هر کالای اقتصادی دیگر، قیمت بیان کننده کمیابی آن کالا میباشد، در نتیجه ارزش آب نیز به عنوان یک کالای اقتصادی_اجتماعی باید بیان کننده کمیابی آن باشد. لذا اطلاع از ارزش آب در بخش های اقتصادی، نقش تعیین کنندهای در مدیریت تقاضای آب دارد. به گونهای که اگر این ارزش کمتر از واقعیت برآورد شود باعث عدم تخصیص بهینه آب در بین مصارف مختلف آن می شود. همچنین اگر ارزش آب بیش از حد تعیین گردد، باعث عدم رفاه اجتماعی و صدمه رسیدن به اقشار آسیب پذیر و کم توان از نظر مالی شده و مصرف آب را از سوی آنان با مشکل روبرو می کند (قرئلی، 1381).