به منظور بررسی مقاومت مزرعهای گونه های باقلا مورد نظر دراین تحقیق شامل 13 ژنوتیپ به نامهایLeofourtun ،Saraziri ،Aqoudulce ،Giza717 ،GizaBlanca ،ILB1814 ، ILB3626،ILB3621 ،ILB3545 ،ILB3640 ،ILB3554 ،Zereshki ، Borkot بوده این تحقیق در پاییز 1390 در ایستگاه تحقیقاتی گرگان در قالب طرح بلو کهای کامل تصادفی در 3 تکرار انجام شد. برای ارزیابی مقاومت ژنوتیپها، میزان وقوع و شدت بیماریهای برگی (لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، سوختگی آسکوکیتایی و سوختگی استمفیلیومی) در فاصله زمانی مشخص از ظهور علایم تا زمان برداشت اندازه گیری و بر این اساس، منحنی پیشرفت بیماری برای میزان وقوع و شدت بیماری رسم و با بهره گرفتن از آن، متغیرهایAUDPC وSAUDPC محاسبه شدند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که بین ژنوتیپها بر اساس متغیرها اختلاف معنی داری وجود دارد. مقایسه میانگین داده ها نشان داد بالاترین شدت بیماریهای لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برقزدگی و سوختگی استمفیلیومی در ژنوتیپ ILB3554 دیده شد. ژنوتیپ برکت مقاومترین واکنش را نسبت به بیماری لکه شکلاتی و لکه برگی آلترناریایی نشان داد. ژنوتیپهای Leofourtun و Aqoudulce هم مقاوم ترین واکنش را در برابر بیماریهای برقزدگی و بیماری سوختگی استمفیلیومی نشان دادند.
ژنوتیپ Boroket نسبت به بیماری برق زدگی و سوختگی استمفیلیومی به ترتیب حساس و نسبتا حساس است ولی نسبت به بیماریهای لکه شکلاتی و آلترناریایی به ترتیب مقاوم ونسبتا مقاوم است. ژنوتیپBorkot مقاومترین رقم نسبت به بیماری لکه شکلاتی بوده که مقدار آن 5/16 بوده و حساس ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه شکلاتی ژنوتیپ ILB3554 است که مقدار آن 12/34 بوده است.
ژنوتیپ zereshki و Borkot مقاوم ترین رقم نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی بوده که مقدار آن 55/21 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی ژنوتیپ ILB3554 است که مقدار آن 83/38 بوده است. ژنوتیپ Leofourtunمقاومترین رقم نسبت به بیماری برق زدگی بوده که مقدار آن 11/11 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری برق زدگی ژنوتیپ ILB3554 است که مقدار آن 00/67 بوده است. ژنوتیپ Leofourtun مقاومترین رقم نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی بوده که مقدار آن 11/44 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی ژنوتیپ ILB3554 و Borkot است که مقدار آن 62/61 بوده است.
واژه های کلیدی: ژنوتیپ های باقلا، بیماریهای لکه برگی، بیماری لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برق زدگی، سوختگی استمفیلیومی، واکنش ژنوتیپ ها
1-1 حبوبات
حبوبات دانه های خشك خوراكی هستند كه به خانوادهی بقولات تعلق دارند و پس از غلات، دومین منبع مهم غذایی میباشند. بذر رسیده و خشك این گیاهان دارای ارزش غذایی زیادی بوده و به لحاظ قابلیت نگهداری آن از جمله مهمترین منابع غذایی سرشار از پروتئین به شمار میروند (مجنون حسینی و همکاران، ۱۳۷۵). حبوبات به دلیل داشتن ویژگیهای غذایی و زراعی خاص، جایگاه ویژهای در نظامهای كشاورزی كشورهای در حال توسعه دارند. همچنین به دلیل توانایی تثبیت نیتروژن، افزایش باروری خاك و گسستن چرخهی زندگی بیماریهای گندمیان، برای قرارگیری در تناوب زراعی از ارزش زیادی برخوردار هستند و عامل مهمی در ثبات تولید غلات به شمار میروند (1993 Doughton et al., 1993; Saxena , .(Whish et al., 2002;
حبوبات یکی از مهمترین غذاها در جهان است. نخود، عدس، باقلا و… در فصل سرد افزایش یافته در حالیکه لوبیا چشمبلبلی، ماش و سویا، به عنوان حبوبات فصل گرم شناخته شده است. عملکرد این حبوبات در زمینهای کشاورزی باعث کاهش تنشهای زنده مانند بیماریها، حشرات و آفات، نماتدها و علفهای هرز شده، خسارت ناشی از آنها را به طور قابل ملاحظهای کاهش میدهدpande et al., 2009)).
دانه حبوبات با داشتن حدود 32-18 درصد پروتئین نقش مهمی در تأمین مواد پروتئینی مورد نیاز انسان می تواند داشته باشد (مجنون حسینی، 1372). مقدار پروتئین موجود در دانه حبوبات 2 تا 3 برابر بیشتر از پروتئین موجود در دانه های غلات و 10 تا 20 برابر بیشتر از پروتئین موجود در گیاهان غدهای و نشاستهای است. علوفه حبوبات نیز به واسطه داشتن درصد پروتئین بالا دارای ارزش غذایی بالایی میباشد (Pala et al., 2000). ریشه حبوبات نیز به لحاظ همزیستی با ریزوبیوم و تثبیت ازت، جایگاه خاصی در تناوب زراعی با سایر محصولات زراعی از جمله غلات را دارا میباشند. حبوبات شامل گیاهانی از جمله نخودCicer arietinum))، عدس (Lens culinaris Medikus)، لوبیا (Phaseolus vulgaris)، لوبیا چشم بلبلی (Vigna unguiculata)، باقلا (Vicia faba) و ماش (Vigna radiata) میباشند (باقری و همکاران، 1376).
مطالعات نشان میدهد که حبوبات بیشتر از گیاهان دیگر قادرند از فسفر غیر قابل دسترس در خاک استفاده کنند (کوچکی و بنایان اول، 1995؛ مجنون حسینی، 1977).
حبوبات از منابع مهم غذایی سرشار از پروتئین برای تغذیهی انسان به صورت مستقیم و غیرمستقیم، خصوصاً برای بخش عظیمی از جمعیت كمدرآمد جهان محسوب می شود. میانگین سرانهی مصرف حبوبات در جهان در حدود 14 كیلوگرم و در برخی از كشورها به بیش از 40 كیلوگرم میرسد. این مقدار برای كشور ایران درحدود 8/7 كیلوگرم برآورد شده است كه نشان میدهد مصرف این مواد خوراكی علیرغم ارزش غذایی بالایی كه دارند و با توجه به كمبود پروتئین درجامعه ما سرانه مصرف بسیار كمتر از متوسط جهانی است. حبوبات از نظر كلسیم، فسفر، آهن، منگنز، روی و بسیاری دیگر از عناصر معدنی مورد نیاز بدن غنی هستند. علاوه بر آن حبوبات از منابع با ارزش تامین كننده پروتئین بدن بهشمار میروند و جایگزین بسیار مناسبی برای انواع پروتئینهای حیوانی میباشند. همچنین از آنجائیکه حبوبات حاوی مقادیری كاروتئین، ریبوفلاوین، اسید آسكوربیک و نیاسین و سایر ویتامینها میباشد از لحاظ تامین ویتامینها و اسیدهای چرب ضروری بدن مورد توجه قرار میگیرند (باقری و همکاران، 1376).
1-2 اهمیت و جایگاه حبوبات در جهان
حبوبات در سراسر دنیا کشت میشوند و گونه های زراعی آنها با شرایط آب و هوایی متفاوتی سازگاری یافتهاند. انسان به طور متوسط روزانه 2800 کالری انرژی نیاز دارد ولی در کشورهای پیشرفته مصرف روزانه کالری 3500 و در کشورهای عقب افتاده و جهان سوم این میزان به 2200 کالری برای هر نفر در روز میرسد. تولید پروتئین گیاهی مشکلتر و گرانتر است و از طرفی پروتئین گیاهی اساس تولید پروتئینهای حیوانی از قبیل گوشت قرمز، مرغ ، ماهی، شیر و تخم مرغ میباشد (مجنون حسینی، 1372). لذا، در کشورهایی که به دلایل اقتصادی گوشت و فرآورده های دامی را کم مصرف کرده و یا به دلایل مذهبی مصرف نمی کنند حبوبات میتوانند منبع عمده این ماده غذایی (پروتئین) را تشکیل دهند. حبوبات «گوشت مردم فقیر» نامیده شده است اولأ، اشاره به جانشینی گوشت می کند ثانیاً، این عبارت یک پیوستگی با فقر را بیان میدارد، زیرا رابطه معکوسی بین مقدار مصرف حبوبات و مقدار مصرف غذاهای حیوانی شامل، گوشت در بین جیره غذایی ملل و خانوادههای فقیر را نشان میدهد. بیشتر پروتئین حبوبات در برگ و دانه جمع می شود و بیشتر از نوع گلبولینها بوده و مقدار اسیدهای آمینه سیستئین، اسید گلوتامیک، آرژنین و ازت آمونیاکی آن کم است (نیک پور، تهرانی و همکاران 1987؛ کوچکی و بنایان اول، 1993).
لگومها قدیمیترین نباتات هستند که مورد کشت و کار انسان قرار گرفتهاند. تاریخ آنها به عنوان نباتات زراعی به زمان نئولیتیک برمیگردد یعنی زمانی که انسان از شکار و جمع آوری غذا به مرحله تولید موادغذایی پا گذاشت و وارد یک زندگی براساس اجتماع کشاورزی و روستایی شد. این تغییر در دنیای قدیم بین قرن پنجم و نهم قبل از میلاد اتفاق افتاد و مرکز آن در خاور نزدیک در محدوده شرق کوههای زاگرس، شمال کوههای تاروس (Taurus) و غرب مدیترانه بود (کوچکی و همکاران، 1993). یافته های محققان در جارنو (Jarno) ترکستان از نخودفرنگی زراعی، عدس و یک لگوم کربنه شده به نام «ماشک آبی» متعلق به یک هزار سال، قبل از تاریخ مواد کشف شده در هالیکار ترکیه نشان از آن دارد که لگومها 8000 سال یا بیشتر است که توسط انسان مصرف میشوند (کوچکی و بنایان و همکاران، 1993).
لگومها همچنین در توسعه کشاورزی دنیای جدید خیلی زود ظاهر شده اند و آثاری از کدوها، فلفل و لوبیای معمولی در غارهای اوکامپو (Ocampo) مکزیک، متعلق به 4000 سال قبل از میلاد یا پیشتر کشف گردیده است. در این آثار لوبیای معمولی با تاریخی حدود 1000 سال پیش از تاریخ کشف ذرت در آمریکا، یافت شده است لوبیا لیما (Phascolus iunatus) بعداً، حدود سال 1500 قبل از میلاد ظاهر شد. نخودفرنگی (Peas) بهصورت وحشی از مدیترانه تا هندوستان میروییده است. سه تا از حبوبات دیگر که کلمه «Pea» در انگلیسی به دنبال دارند شامل نخود معمولی (Chickpea)، لپه هندی (Pigconpea) و لوبیا چشم بلبلی (Cowpea) هستند. نخود، مثل نخود فرنگی از زمانهای قدیم در شرق مدیترانه و مزوپوتامیا (Mesopotamia) کشت میشده و از آنجا به هندوستان و شرق آسیا پراکنده شده است. لپه هندی بومی جنوب شرقی آسیا و از حبوبات مهم در هندوستان به شمار میرود و در زمانهای طولانی به مناطق گرمسیر آفریقا و آمریکا انتقال یافته است. لوبیا چشم بلبلی احتمالا بومی آفریقایی غربی است و به طور وسیعی در مناطق گرمسیر امروزی کاشته می شود (مجنون حسینی و همکاران، ۱۳۷۵).
اگر تاریخ یافته های جارنو و هالیکار صحیح باشند، عدس چند هزار سال قبل از این که غذای معمولی یونانیان، یهودیان، مصریان و رومیان باستان باشد کشت میشده است. باقلا احتمالا از شمال آفریقا نشأت یافته و تاریخی بسیار قدیمی دارد. یک رقم از آن که در سویس یافت شده متعلق به عصر برنز است. لوبیای معمولی چندین قرن است که در همه قسمت های جهان از جمله در امریکا پراکنده شده، اما در آنجا اهمیت کمتری از لوبیای بومی (Haricot bean) که در مکزیک حدود 1470000سال یا بیشتر اهلی شده است، دارد. لوبیای معمولی ضرورتا لگومی گرمسیر و منشاء آن احتمالا برزیل میباشد. یکی دیگر از لگومها که شاید با اهمیتتر از لوبیا معمولی و لوبیا لیما است بادام زمینی میباشد. گونه های وحشی آن در مناطق زیادی از آمریکای جنوبی یافت شده، اما اولین محل گونه زراعی آن ناشناخته است و شاید در مناطقی حدود برزیل و به احتمال قوی پرو باشد. بادام زمینی در آمریکای شمالی تا قرن 19 نبات مهمی به شمار نمیرفت و تولید انبوه آن به عنوان نبات روغنی در آمریکا، هندوستان، چین، آفریقا و مناطق گرمسیر متعلق به قرن بیستم است. (آیدین شکاری،1390). بعد از جنگ دوم جهانی اراضی زیر کشت حبوبات و تولید دانه آنها بهسرعت غلات توسعه نداشت.