هدف درمانگری شناختی رفتاری
هدف درمانگری شناختی رفتاری آموزش مراجع برای جایگزین نمودن تفکر تحریف شده و ارزیابی شناختی غیرواقعگرا با ارزیابیهای سازگارانهتر و واقعگرایانهتر است. مراحل آغازین درمانگری شامل آموزش مراجعان در مورد ارتباط میان عوامل بهراهاندازندهی وابسته به موقعیت، افکار خودکار و واکنشهای هیجانی، رفتاری و فیزیولوژیکی بر اساس الگوی شناختی است(بک،1995به نقل از علی پور،1390). همچنین مراحل آغازین درمانگری شامل ارائه تکالیف خانگی، آزمایشهای رفتاری و یادگیری تجربههایی است که به مراجعان شناسایی، نظارتگری و ارزشیابی اعتبار افکار خودکار را آموزش می دهند. این کار باعث میشودتا حدودی علائم تسکین یابند. مراحل بعدی درمانگری شامل شناسایی و اصلاح باورهای واسطهای و باورهای هستهای است که زیر بنای افکار خودکار بوده و در تضاد با موقعیتها قرار دارند و افراد را مستعد اشتغال به تفکر نارسا می کنند. مراحل پایانی درمانگری بر جلوگیری از عود و قدرتمند نمودن مراجع است(علی پور،1390).
2-1-2-4-کاربردهای درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری برای درمان طیف وسیعی از اختلالات، از جمله اضطراب، هراسها، افسردگی، اعتیاد و انواع رفتارهای ناسازگارانه مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری یکی از روشهای درمانی است که بیشترین پژوهشها را به خود اختصاص داده زیرا این روش درمانی بر هدف مشخصی تمرکز دارد و نتایج آن نسبتاً بهسادگی قابل ارزیابی است .
درمان شناختیرفتاری غالباً برای بیمارانی که با دروننگری مشکلی ندارند مناسب است. برای اثربخش بودن درمان شناختی رفتاری، فرد باید آماده و خواستار صرف وقت و تلاش برای تحلیل افکار و احساسات خود باشد. چنین خودکاوی میتواند مشکل باشد امّا روشی عالی برای یادگیری بیشتر درباره چگونگی تاثیر وضعیت درونی بر رفتار بیرونی است .
درمان رفتاری شناختی همچنین برای کسانی مناسب است که در جستجوی گزینههای درمانی کوتاه مدتی هستند که لزوماً مستلزم دارودرمانی نباشد. یکی از بزرگترین مزایای درمان شناختی رفتاری این است که به بیماران در بهوجودآوردن مهارتهای انطباقی که هم در حال و هم در آینده میتوانند مفید واقع گردند، کمک میکند.
آموزش گروهی شناختی رفتاری رویهمرفته به بیماران کمک می کند تا رژیم غذایی خود را به خوبی رعایت کنند، میزان قند خون خود را بدون بهخطر افتادن سلامتی بهخوبی کنترل کنند و بهزیستی روانی خود را ارتقا بخشند(پورشریفی و همکاران،1390).
2-1-2-5-اثر بخشی درمان گروهی شناختی رفتاری در بیماران دیابتی
نتایج تحقیق اسنوک و اسکینر(2002) در اجرای آموزش گروهی شناختی رفتاری با بیماران دیابتی نشان داد که پس از اجرای این مداخله میزان HbA1cبیماران به طور معناداری کاهش یافتهبود.
وینگر و همکاران(2002) آموزش شناختی رفتاری را با آموزشهایی مقایسه کردند که به طور معمول برای کنترل قندخون ارائه می شود، مداخلهی آنها عبارت بود از بازسازی شناختی و آموزش آرمیدگی. نتایج این پژوهش نشان داد که در هر دو شرایط، سطح هموگلوبین گلیکوزیله کاهش مییابد، ولی کیفیت زندگی تنها در بیمارانی ارتقاء مییابد که آموزش شناختی رفتاری دریافت کرده اند. ون و همکاران(2005)نیز در پژوهشی، آموزش گروهی شناختیرفتاری را در بیماران دیابتی نوع1اجرا کردند که آشفتگی روان شناختی بالا و علائم افسردگی داشتند، نتایج پژوهش آنها نشان داد که آموزش گروهی شناختیرفتاری در کاهش هیجانهای منفی، افزایش خودکارآمدی مرتبط با دیابت و رفتارهای مراقبت از خود و کنترل قندخون موثر است(پورشریفی و همکاران،1390).
سورویت و همکاران (2002)، تاترسال،مک کولچ و اولین (1985)، در بیماران دیابتی نوع2 و رولنیک،میلر و بوتلر(2007) در بیماران دیابتی نوع 1 پس از اجرای مداخلهی آموزشی گروهی شناختی رفتاری با هدف کاهش میزان افسردگی ، تفاوت معناداری بین گروه آزمایش وکنترل یافتند.
حیدری(1380)پس از اجرای مداخلهی گروهی شناختی رفتاری در نوجوانان مبتلا به دیابت نوع1 به این نتیجه رسید که تفاوت معناداری بین سطح اضطراب پیشآزمون و پسآزمون در گروه آزمایش وجود داشت، همچنین نتایج تست قندخون نمایانگر کاهش هموگلوبین گلیکوزیله و رسیدن به سطح کنترل بهینه در گروه آزمایش بود. کانون کنترلسلامت نیز نسبت به گروه کنترل در جهت درونی شدن، تغییرات معناداری نشان داد.
نتایج پژوهش دوازده امامی و همکاران(1388) نیز نشان داد که آموزش گروهی شناختی رفتاری در کاهش علائم استرس در بیماران دیابتی مفید است، در این تحقیق دو گروه 20نفره(آزماش و کنترل) بیمار دیابتی نوع دو شرکت داشتند که در دوازده جلسه مداخلهی شناختی رفتاری شرکت کردند، پس از پایان مداخلات تفاوت بین دو گروه در کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی و نیز میزانHbA1cمعنادار بود.
1.Surwit
2.Tattersall,McCulloch&Aveline
3.Rollnick,Miller&Butler