تعریف درمان شناختی رفتاری
درمانگری شناختیرفتاری شکل سازمانیافتهای از درمانگری است که به واسطه الگوی شناختی هدایت می شود. الگوی شناختی بیانگر آن است که تفکر نارسا و ارزیابی شناختی غیرواقعگرایانه در مورد رویدادهای معینی از زندگی میتوانند به طور منفی احساسها و رفتار را تحت تاثیر قرار دهند و این فرایند متقابل است و مولد اختلالهای شناختی بیشتری خواهد بود(علی پور،1390). بهعبارتی درمان شناختی رفتاری، نوعی رواندرمانی است که به بیماران کمک میکند تا به درک افکار و احساساتی که بر روی رفتارشان تأثیر میگذارد، نایل گردند. درمان شناختی رفتاری در حال حاضر برای درمان تعداد زیادی از اختلالات، از جمله هراسها (فوبیا)، اعتیاد، افسردگی و اضطراب بهکار گرفته میشود. درمان شناختی رفتاری عموماً کوتاه مدت است و بر کمک به بیماران در پرداختن به یک مشکلخاص تمرکزدارد. در خلال دوره درمان، فرد یادمیگیرد که چگونه الگوهای فکری مخرّب یا مزاحمی که دارای تأثیرات منفی برروی رفتارش هستند را شناساییکند و تغییردهد.
2-1-2-2-اصول و مولفههای درمان شناختی رفتاری
فلسفهای که در پشت درمان شناختیرفتاری قراردارد این است که افکار و احساسات ما نقش کلیدی و بنیادی در رفتار ما دارند. برای مثال، فردی که زمان زیادی را صرف فکرکردن به سوانح هوایی میکند ممکن است رفتهرفته از مسافرتهای هوایی اجتنابکند. هدف درمان شناختی رفتاری آموزش این نکته به بیماران است که با وجودیکه آن ها نمیتوانند بر تمام جنبههای دنیای پیرامونشان کنترل داشته باشند امّا میتوانند چگونگی تعبیر و تفسیر و پرداختن به چیزهایی که در محیطشان وجود دارد را کنترل کنند .
درمان شناختی رفتاری در سالهای اخیر هم در بین بیماران و هم درمانگران محبوبیت زیادی یافته است. از آنجا که درمان شناختی رفتاری، یک درمان کوتاه مدت است معمولاً کم هزینهتر از سایر گزینههای درمانی است. مزایای این روش درمانی از نظر تجربی بهاثبات رسیده و نشان داده شده است که به طور موثری به بیماران در غلبه بر انواع گستردهای از رفتارهای ناسازگارانه کمک میکند .
مردم غالباً افکار و احساساتی را تجربه میکنند که باعث تشدید یا تقویت باورهای معیوب و نادرست در آنان میگردد. چنین باورهایی میتواند به رفتارهای مشکلزا منجرگردد و جنبههای مختلف زندگی فرد شامل خانواده، روابط عاطفی، کار و تحصیل را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال، فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد ممکن است افکار منفی درباره توانائیها و قابلیتهای خود را تجربه کند. در نتیجه با این الگوهای فکری منفی، ممکن است او شروع به کنارهگیری از اجتماع کند و یا از فرصتهای پیشآمده برای ارتقاء در کار یا مدرسه صرفنظرکند .
درمانگر شناختیرفتاری، برای مبارزه با این افکار و رفتارهای مخرّب، ابتدا به بیمار کمک میکند تا باورهای مشکلزای خود را شناسایی کند. این مرحله که تحلیل عملکردی نام دارد برای یادگیری اینکه چگونه افکار، احساسات و موقعیتها میتوانند در رفتارهای ناسازگارانه نقش داشه باشند اهمیت دارد. این فرایند ممکن است سخت و پیچیده باشد، بهویژه برای بیمارانی که با دروننگری مشکل دارند، امّا نهایتاً میتواند به شناخت خود و بینشی که بخش اصلی فرایند درمان است منجر گردد .
بخشدوم درمان شناختی رفتاری بر رفتارهای واقعی که در مشکل دخیل هستند تمرکز دارد. بیمار شروع به یادگیری و تجربهی مهارتهای جدیدی میکند که میتوانند بعداً در وضعیتها و شرایط واقعی بهکار گرفته شوند. برای مثال، فردی که از اعتیاد رنج میبرد ممکن است به تجربهی مهارتهای انطباقی و روشهای تمرینی جدیدی برای اجتناب از موقعیتهای اجتماعی که میتواند باعث عود بیماری گردد بپردازد .
در اغلب موارد، درمان شناختی رفتاری یک فرایند تدریجی است که به فرد کمک میکند تا گام به گام به سمت تغییررفتار حرکت کند. مثال خوبی از رفتاردرمانی، کاری است که درمانگر با مراجعه کننده خود برای غلبه او بر هراس از ارتفاع انجام میدهد. درمانگر ممکن است فرد را تشویق کند که از طریق آزمایش و تجربه، بهتدریج با هراس خود از ارتفاع مواجه گردد. فرد ممکن است ابتدا خود را ایستاده بر بام یک ساختمان بلند و یا سوار بر یک آسانسور تصور کند. سپس فرد خود را به آرامی در معرض سطوح بالاتر و بالاتری از هراس خود قرار میدهد تا آن که سرانجام هراس او به طور کامل از بین برود.