“
عرفا و فلاسفه هر یک تعریفی از زمان مطرح کرده اند. اما لازم نیست به زمان فکر کنیم و تعریفی از آن داشته باشیم. همین که آن را احساس کنیم کافی است. البته امروزه روی یک تعریف از زمان کار میکنند. طبق این تعریف، زمان عبارت است از وسیله اندازه گیری فعالیت. ( رحیمی، ۱۳۸۱).
وقت موهبتی است که در این کره خاکی به هر یک از ما به رایگان عطا شده است و میزان آن برای همه یکسان است. موفقیت ما در زندگی بستگی به چگونگی استفاده از این گوهر گرانبها دارد. موفقیت هر شخص در زمینه تحقق اهداف و آرمانهایش به مقدار قابل توجهی تابع استفاده مؤثر از وقت است. ( نصراصفهانی، ۱۳۸۱).
عرفا نیز به واسطه ماهیت ابزار شناختی خود، یعنی دل، از زبان نمادین استفاده میکنند و زمان را دارای جنبه درونی میدانند و از آن با اصطلاحاتی مانند وقت، آن ، دم ، یاد میکنند. عرفا وقت خوش عارفانه را همانا نوعی بیوقتی و رها شدن عارف از سیطره زمان و مکان میدانند. (روبرتا، ترجمه مژده شیرازی منش و همکاران، ۱۳۸۳).
دین اسلام نیز اهمیت زمان را مورد تأیید قرار داده است. چنان که امام صادق ( ع) میفرماید: « من استوی یوماه فهو مغبون» باید هر روز نسبت به روز قبل بهتر باشیم. (رضایی کرمی مقدم،۱۳۷۷).
ایرانیان نیز از زمانهای دور ساعت را میشناختند و روایاتی که در شاهنامه راجع به ساعت و تنظیم وقت آمده جملگی گواه بر این است ساعت از نظر آنان همان مقدار زمانی بود که هم اکنون در جهان رایج است و گمان میرود به جای ساعت واژه « پاس » به کار میرفته است. (جنیدی، ۱۳۸۵).
در فرهنگ و ادب ایران نیز به اهمیت زمان و نحوه درست از آن اشاره شده است . خیام زمان را به پرندهای که بر سر شاخهای نشسته است تشبیه می کند ( شیخ نظامی ، به نقل از کرمی مقدم، ۱۳۷۷ ).
ولتر نویسنده، فیلسوف و متفکر بزرگ فرانسوی در یکی از کتابهای خود از زبان دو تن از شخصیتهایش به موضوع قابل تأملی اشاره می کند. یکی از شخصیتها از دیگری میپرسد: « از تمام چیزهایی که در دنیا وجود دارد، چه چیزی سریعترین و کندترین است؟ چه چیز بلندترین و کوتاه ترین است؟ چه چیز بخشپذیرترین و گستردهترین است؟ چه چیز در حد اعلای ندامت را به همراه میآورد، ولی بیش از هر چیز دیگری مورد بیتوجهی قرار میگیرد؟ چه چیز است که بدون آن هیچ کاری صورت نمیپذیرد، کوچکترین چیزها را میبلعد و به بزرگترینها حیات میبخشد؟ » و پاسخ میشنود : « زمان » ( هیندل ، ترجمه شفیعالهی، ۱۳۸۳).
از دیدگاه نظری جامعه شناسان نظام ارزشی هر فرد تحت تأثیر باورهای اوست و باورهای هر انسانی برخاسته از فرهنگی است که در آن رشد و نمو کردهاست. نوع نگاه فرهنگ و افراد جامعه به زمان، بر نحوه استفاده و عملکرد افرادی که در چارچوب ارزشهای آن قرار دارند، تأثیر می گذارد. زمان و نوع استفاده از آن یکی از عناصر و معیارهایی است که از طریق آن میتوان درباره کارآمد بودن و قدرت یک فرهنگ در زمینه بالندگی و خلاقیت افراد آن قضاوت کرد. ( بوریل و مورگان، ترجمه نوروزی ۱۳۸۳).
درگذشته، به دلیل نیازبه دانستن زمان کشت و برداشت محصول؛ کشاورزان فقط به اندازه گیری فواصل بلند زمانی توجه داشتند. آنها به هم زمانی دقیق کارانسانی نیازمند نبودند و به ندرت از واحدهای تحقیق برای اندازه گیری فواصل کوتاه زمانی استفاده میکردند. آنان به طور معمول زمان را نه به واحدهای ثابتی نظیر ساعت یا دقیقه، بلکه به بخشهای بینظم و غیردقیقی که نمایانگر زمان مورد نیاز برای اجرای وظایف روزمره بود، تقسیم میکردند، اما انقلاب صنعتی تصاویر ذهنی مردم درباره زمان را دگرگون کرد. در این دوره به جای فواصل زمانی مبهم، جوامع صتعتی به واحدهای بسیار دقیقی مثل ساعت، دقیقه و ثانیه نیاز داشتند که میبایست استاندارد و از فصلی به فصل دیگر و از جامعهای به جامعه دیگر قابل تبدیل باشد.(سپورت، ترجمه خاکی، ۱۳۷۵ ).
۲-۲-۳٫ علل اتلاف زمان:
* در یک تقسیم بندی کلی، عوامل اتلاف زمان، به دو دسته تقسیم میشوند:
* عوامل خارجی ( تماسهای تلفنی، ملاقاتکنندگان سرزده، سایر مزاحمتها و … )
* عوامل داخلی ( یا خودساخته، فقدان نظم مشخص، شلوغی میز، عدم تمایل به واگذاری کارها به دیگران، امروز را به فردا افکندن، فقدان تصمیم گیری مؤثر … )
اکثر ما تمایل داریم در بیان نقش عوامل خارجی وقتکشی، اغراق کنیم و از آنها به عنوان عذرهای قانعکننده استفاده نماییم. اما ریشه اصلی اتلاف زمان در خصلتهای فردی ما نهفته است که باید علل و عوامل آن را شناخت و برای درمان آنها گامهای مؤثری برداشت. ( سیدی، ۱۳۸۳ ).
برخی از علل و عوامل اتلاف زمان عبارتند از :
۱- بیفکری و عملزدگی: به منظور دوری از این آفت باید به برنامه ریزی و اولویت بندی کارها پرداخت. در مدیریت زمان، تعیین هدفها و اولویتهای مربوط به کار از مهمترین امور به شمار میرود، که با توجه به آن میتوان از به دام افتادن در امور جزئی و غیرضروری نجات یافت.
۲– بینظمی: فرد نامنظم علاوه بر اتلاف وقت خود باعث اتلاف زمان دیگران نیز می شود.
۳– پرحرفی و بیهودهگویی: پرحرفی باعث اتلاف وقت می شود و انسان در آخر میبیند از برنامه خود هم عقب مانده و چیزی به دست نیاورده است. پس بهتر است در جایی که لازم باشد حرف بزنیم و بیهودهگویی نکنیم.
۴– اهمالکاری: تعریف منجر به سنگینتر شدن بار فرداها می شود و نگرانی از کارهای مانده و دشواری انجام آنها به مرور زمان، منجر به بیماریهای عصبی و یا بی تفاوتی نسبت به امور می شود و به دنبال آن بینظمی و عدم تعهد نسبت به مسئولیت ها رخ میدهد و از همه مهم تر فرصتها از دست میرود.
۵– تنبلی و بیحوصلگی : فرد تنبل چون اهل کار نیست حتی هدفهای قابل دسترسی و آسان را نایافتنی میبیند و به همین دلیل اوقات خود را به بطالت میگذارند. عوامل تنبلی عبارتند از: «عوامل گرایشی» مانند عدم تمایل به قبول زحمت یا ناراحتی، ترس از شکست، عزت نفس کم، افسردگی، ملالت، خجالت، احساس تقصیر و … « عوامل شناختی» مانند اطلاعات ناکافی، مشخص نبودن اولویتها ، تردید داشتن، مطمئن نبودن درباره مسئله و ناتوانی در درک اقدام به جا و به موقع، تفکر منفی، هدفهای مبهم و …. و « عوامل خارجی و محیطی » مانند سردرگمی، نبود تشکیلات، سر و صدا، فشار کاری بیش از حد و … و « عوامل جسمانی» مانند خستگی، استرس، بیماری، ورزش نکردن، بیتحرکی در طول روز، پشت میز نشستن و …. ( خطیبی، ۱۳۸۹ ).
“