کشاورزی یکی از بخشهای اقتصادی کشور است که تأمینکننده سهم مهمی از تولید ناخالص داخلی، اشتغال، نیازهای غذایی، صادرات غیرنفتی و نیاز صنایع است. توسعه بخش کشاورزی، پیششرط ضروری توسعه اقتصادی کشور است و تا زمانی که موانع توسعه در این بخش برطرف نشود، سایر بخشها نیز به شکوفایی و توسعه دست نخواهد یافت (شریفی و عادلی، 1390). علاوه بر این كشورهای در حال توسعه معمولاً با كمبود سرمایه، كه از مهمترین منابع تولید محسوب می شود، مواجهند. سایر منابع تولیدی در این كشورها ممكن است فراوان باشد ولی به دلیل عدم استفاده بهینه اتلاف می شود كه نتیجه این امر بهرهوری پایین آنهاست. لذا، برای این كشورها مهم خواهد بود كه در راستای توسعه و پیشرفت، سرمایه محدودشان را طوری تخصیص دهند كه اولاً سبب بهكارگیری بهینه سایر عوامل تولیدی و افزایش بهرهوری آنها گردد، ثانیاً منابع تولیدی در راستای تولید محصولاتی بهكار گرفته شود كه دارای مزیت نسبی[1] منطقهای و ملی باشند (کرباسی و رستگاریپور، 1388). امروزه بحث مطالعه و تعیین مزیت نسبی محصولات کشاورزی به دلیل اهمیت آن در برنامه ریزی و سیاستگذاریهای بلندمدت کشورها شدت یافته است. در ایران نیز این موضوع در سالهای اخیر توجه تعداد زیادی از محققان اقتصاد کشاورزی را به خود جلب کرده است (عیناللهی احمدآبادی، 1388). مزیت نسبی که در ارتباط با تجارت بینالملل مطرح میباشد، بدان معناست که چنانچه کشوری یک کالا را نسبت به دیگر کالاها ارزانتر تولید نماید، این کشور در تولید چنین کالایی مزیت نسبی دارد، بنابراین با وارد شدن به صحنه تجارت جهانی می تواند از صدور کالاهایی که در آن مزیت نسبی دارد، منتفع شود. اما آنچه که در اینجا بدان توجه نشده، آن است که، وجود مزیت نسبی در زمینه تولید کالا یا کالاهایی، شرط کافی برای انتفاع از تجارت بینالملل نیست، بلکه پس از مرحله تولید، مقولات و عواملی مطرح است که امکان استفاده از مزیتهای نسبی تولیدی را تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین برای رفع مشکل فوق، مزیت نسبی را در عمل بایستی چنین تعریف نمود، که مزیت نسبی عبارت است از توانایی یک کشور در تولید و صدور کالایی با هزینهای ارزانتر. به طور کلی مزیت نسبی، به مزیت نسبی در تولید و مزیت نسبی در صادرات قابل تقسیم است. تمرکز این مطالعه بر روی مزیت نسبی تولید است. مزیت نسبی تولید یک محصول کاربرد دوگانهای دارد. محاسبه مزیت نسبی تولید یک محصول قبل از تولید آن، معیاری برای ارزیابی سودآوری اجتماعی این فعالیت تولیدی در اختیار ما قرار خواهد داد و محاسبه مزیت نسبی پس از انجام پروژه و فعالیت، بررسی تصمیمات و سیاستهای موجود را برای ما ممکن میسازد (مهدیپور و همکاران، 1385).
به طور کلی جهت تأمین نیاز غذایی مردم و مواد اولیه مورد نیاز سایر بخشهای اقتصادی، وجود یک برنامه ریزی کلان در زمینه بهره برداری بهینه از منابع تولیدی بخش کشاورزی بسیار لازم و ضروری بهنظر میرسد. اما جهت انجام یک برنامه ریزی کامل در سطح کلان نمیتوان از تحولاتی مانند پیوستن اکثر کشورها به سازمان تجارت جهانی (WTO)[2]، غافل شد. با قرار گرفتن محصولات کشاورزی در مجموعه موافقتنامههای تجارت جهانی، ضرورت توجه به تولید و تجارت محصولات کشاورزی افزایش یافته است. به این ترتیب نیاز به برنامه ریزی در جهت تولید محصولات کشاورزی در سطح وسیع و عرضه در سطح وسیعتر (بینالمللی) میباشد. مزیت نسبی بهعنوان اصلی که هم در برنامه ریزیهای تولید و هم در برنامه ریزیهای تجاری کاربرد وسیعی دارد، در این میان حائز اهمیت میباشد (پیکانی، 1387).
استان گیلان یکی از قطبهای مهم کشاورزی کشور است که شالیکاری زراعت عمده آن محسوب می شود. فعالیتهای اصلی این زراعت به نیمه اول سال منحصر میباشد و میتوان گفت در نیمه دوم سال اراضی شالیزاری تا زراعت سال بعد برنج رها میشوند و کشاورزان در نیمه دوم از اندوخته نیمه اول سال استفاده می کنند. در همین راستا اجرای کشت دوم در اراضی شالیکاری استان گیلان از راهکارهای اساسی افزایش بهرهوری اراضی شالیزاری در جهت افزایش تولید محصولات کشاورزی، اشتغال و تأمین نیاز غذایی جامعه میباشد. وجود 238040 هکتار اراضی شالیزاری بهعنوان یک ظرفیت بالقوه در استان بوده که بهره گیری اصولیتر از این منابع، خروج از تک محصولی، افزایش درآمد روستائیان، پایداری تولید کشت اول، کاهش مسأله بیکاری از جمله اهداف کشت دوم در این اراضی میباشد. لذا با توجه به پتانسیل خوب این منطقه در تولید محصولات کشاورزی و ابرام دولت بر توسعه صادرات محصولات کشاورزی، تعیین مزیت نسبی محصولات کشاورزی می تواند مسؤولان را در جهت برنامه ریزی و سیاستگذاری بخش کشاورزی یاری کند. علاوه بر این بررسی جایگاه كشتهای دوم بهعنوان یک فعالیت مكمل در كنار زراعت اصلی یعنی برنج می تواند راهكاری مناسب برای افزایش سطح درآمد شالیكاران، افزایش فرصتهای اشتغال و رونق جوامع روستایی در سطح منطقه مورد مطالعه یعنی شهرستان رودبار باشد. در این راستا، این تحقیق با هدف بررسی مزیت نسبی کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار تدوین و اجرا شد.
-2- بیان مسأله
در شرایطی که جهان با چالشهای سخت و پیچیدهای در زمینه های مختلف از جمله تأمین غذا و ایجاد اشتغال و درآمد برای قشر عظیمی از جمعیت در حال رشد روبرو میباشد، تهیه مواد غذایی بهعنوان اصلیترین نیاز هر جامعه و تأمین مطلوب و بهموقع همواره مورد توجه دولتمردان بوده و هست. توسعه کشاورزی پایدار و حفظ و افزایش تولید، بخش لاینفکی از توسعه اقتصادی است که ارتباط نزدیکی با توسعه روستایی دارد. توسعه و رونق اقتصادی مناطق روستایی و کشاورزی نیازمند رشد اقتصادی بخش کشاورزی و بهبود شرایط صنعتی و خدماتی بهعنوان شروط لازم میباشد. برای رشد و شکوفایی بخش کشاورزی استراتژی های متعددی مانند، افزایش سرمایه گذاری، اصلاح بازارهای داخلی تقویت برنامه ریزی مشارکتی و اجرای الگوی کشت در مناطق مختلف پیشنهاد شده است که در نتیجه بررسی و تعریف مزیت نسبی محصولات کشاورزی هر کدام از مناطق (استانها) را دارد (کرباسی و رستگاریپور، 1388). کارا نبودن سیاستهای کشاورزی و یا هم راستا نبودن آنها با مزیت نسبی تولید محصولات کشاورزی، یکی از مهمترین اخلالهای موجود در تولید محصولات کشاورزی در کشورهای مختلف و بهویژه کشورهای در حال توسعه است (نوری و جهاننما، 1387). مزیت نسبی یكی از ابزارهایی است كه در زمینه تولید و تجارت محصولات از اهمیت زیادی برخوردار است (کرباسی و رستگاریپور، 1388). به طور کلی با توجه به محدودیت بسیاری از نهادهها و عوامل تولیدی در بخش کشاورزی و همچنین ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی متفاوت در مناطق مختلف گام برداشتن بر اساس اصل مزیت نسبی در هر منطقه از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. توجه به مزیت نسبی در فعالیتهای تولیدی از مهمترین جنبه های برنامه ریزی اقتصادی و درواقع اساس برنامه ریزی اقتصادی برای تخصیص کاراتر منابع است که پایداری در خور توجهی دارد (کرباسی و همکاران، 1384).
از طرف دیگر زمینهای زراعی استان گیلان با وجود استعداد بینظیر در تولید انواع محصولات اعم از برنج، علوفه و صیفی و سبزی تاكنون آنچنان كه باید مورد استفاده قرار نگرفته است. كشاورزان گیلانی معمولاً بعد از برداشت برنج زمین شالیزار را رها كرده و از آن استفاده مجدد نمیكنند. این در حالی است كه از 238 هزار هکتار شالیزار موجود در استان گیلان، حدود 30 هزار هکتار آن از قابلیت کشت دوم برخوردار هستند (بیات و همکاران، 1387). نظر به اینکه شهرستان رودبار بهعلت دارا بودن شرایط طبیعی مناسب، همچنین با داشتن سطحی معادل 13137 هکتار اراضی زراعی از مستعدترین مناطق گیلان برای کشت دوم است، اجرای کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار از راهکارهای اساسی افزایش بهرهوری این اراضی بهعنوان یک ظرفیت بالقوه در شهرستان مذکور میباشد. درواقع شهرستان رودبار به دلیل محدودیتهای تولید برنج اعم از کوچک بودن اراضی، کمبود آب و سنتی بودن عملیات کشت برنج، بهشدت نیازمند ارائه راهکارهای مختلف برای کاهش هزینه تولید، بالا بودن بهرهوری اراضی شالیکاری و افزایش درآمد شالیکاران است و یکی از راهکارهای اساسی برای افزایش تولید و درآمد کشاورزان و پایداری تولید برنج، توسعه کشت دوم در این اراضی میباشد. محصولات کشت دوم شهرستان رودبار در سال زراعی 93-92 شامل گندم، جو، راتون، پاچ باقلا، باقلابرکت، سبزیجات برگی و غدهای، شبدر برسیم و سایر محصولات زراعی با سطحی معادل 871 هکتار، با متوسط عملکرد برابر 2680 کیلوگرم در هکتار و میزان تولید برابر 2198 تن به ارزش 000/000/530/44 ریال بود. به طور کلی شهرستان رودبار مستعد تولید انواع محصولات از جمله گندم، جو، شبدر برسیم، کلزا، تریتیکاله، پاچ باقلا، حبوبات، سیر، سبزیجات برگی و ریشهای و غیره در اراضی شالیزار میباشد، اما با وجود اهمیت حیاتی کشت دوم در اراضی شالیزاری سطح وسیعی از این اراضی بهدلایل متعدد زراعی، اقتصادی ، اجتماعی و غیره بهصورت نکاشت باقی میماند. لذا این پژوهش در پی آن است تا به این پرسش که کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار از نظر اقتصادی چقدر تفاوت دارد؟ پاسخ دهد.
1-3- اهمیت و ضرورت
دنیای امروز دنیای رقابت اقتصادی است و هر كشوری برای حفظ سیادت و استقلال سیاسی و اقتصادی خود ناگزیر است در طراحی برنامه های اقتصادی دقیق و فراگیر عمل كند. شناسایی مزیتهای نسبی بخشهای مختلف اقتصادی در مناطق و استانهای كشور برای برنامه ریزیهای اقتصادی مفید و لازم میباشد؛ بهویژه در زمان حاضر كه مسأله جهانی شدن تجارت و عضویت یا عدم عضویت كشور در سازمان تجارت جهانی مطرح است، اهمیت شناسایی مزیتهای نسبی بیشتر شده است (نجفی و میرزایی، 1382).
بخش کشاورزی بهعنوان یکی از بخشهای مهم اقتصادی کشور، با توجه به داشتن مزیتهای بالقوه طبیعی، و همچنین نقش حساس در امنیت غذایی جامعه، بیش از سایر بخشها نیاز به توجه دارد. بنابراین، باتوجه به محدودیتهای سرمایهای، اقلیمی و تکنولوژیکی در بخش کشاورزی، گام برداشتن براساس اصل مزیت نسبی اهمیت بالایی دارد. اگر چه مزیت نسبی محصولات کشاورزی تا حدودی تحت تأثیر پیشرفت فنآوری و نوآوری است، ولی وجود شرایط اقلیمی، طعم و مزه، رنگ و سایر خصوصیات منحصر بهفرد هر منطقه جغرافیایی است که نهایتاً مزیت نسبی محصول را تعیین می کند و سبب برتری مناطق تولیدی نسبت به هم می شود. به هر حال، شناخت مزیتهای نسبی بالقوه و بالفعل بخش کشاورزی می تواند همواره حضور در عرصه تجارت بین المللی را آسانتر کند (عزیزی و یزدانی، 1383). بنابراین با توجه به سهم قابل توجه بخش كشاورزی در صادرات محصولات غیرنفتی، بررسی و توجه به مزیت نسبی محصولات كشاورزی از اهمیت خاصی برخوردار است (کرباسی و رستگاریپور، 1388).
از طرفی کشاورزی در استان گیلان از اهمیت فراوانی برخوردار است و اکثر مردم منطقه از این راه امرار معاش می کنند. در این میان اکثر زمینهای کشاورزی منطقه، به کشت محصول برنج اختصاص یافته است. جمعیت روبه رشد كشور و محدودیت اراضی قابل كشت در استان گیلان، دست اندركاران تولید محصولات كشاورزی را بهسوی بهرهوری بیشتر در واحد سطح (بهمنظور رفع نیاز و افزایش درآمد) سوق میدهد. اگر چه در حال حاضر با توجه به ثابت بودن سطح اراضی قابل كشت كشور افزایش تولید در واحد سطح راه منطقی بهنظر میرسد، در شرایط اقلیمی گیلان علاوه بر روش فوق از طریق بالا بردن ضریب كشت (تحت عنوان كشت دوم) میتوان در تأمین بخش عمدهای از مواد غذایی و نیازهای كشور و همچنین افزایش درآمد كشاورزان گام برداشت. توسعه و تعمیم كشت دوم در اراضی شالیزاری كشور از اهمیت خاصی برخوردار است كه میتوان در آینده با برنامه ریزیهای علمیتر و الهام گرفتن از تجربههای گذشته امیدوار بود، هر سال نسبت به گذشته بیشتر ترقّی داشته باشد (عنابستانی و سیفی، 1390). هم اکنون آنچه در شمال کشور بهعنوان کشت دوم و بالا بردن ضریب کشت مطرح میباشد، اهمیت استفاده بهینه از اراضی شالیزار میباشد. پایداری تولید، افزایش تولید، افزایش درآمد کشاورزان، رعایت مسائل تناوب و حفظ محیط زیست را میتوان از مزایای کشت دوم بر شمرد. همچنین تاثیر آن در کنترل آفات و بیماریها و علفهای هرز، به دلیل شرایط خاص زراعی سبزیجات در زمستان و در شالیزار، می تواند اثر مطلوب بر زراعت برنج در سال بعد داشته باشد (آملی، 1388).
از اینرو با توجه به ضرورت موضوع و همچنین کمبود تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در منطقه مورد مطالعه این پژوهش با هدف بررسی مزیت نسبی کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار انجام شده است.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
هدف کلی این تحقیق، بررسی مزیت نسبی کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار است.
1-4-2- اهداف اختصاصی
- بررسی مزیت نسبی کشت محصولات گندم و جو بهعنوان کشت دوم در اراضی شالیکاری شهرستان رودبار؛
- مقایسه مزیت نسبی چهار محصول (گندم، جو، کلزا و شبدر) بهعنوان کشت دوم در شالیکاری شهرستان رودبار.
1-5- سؤالات تحقیق
1-5-1- سؤال اصلی
با توجه به شاخص های اندازه گیری مزیت نسبی، شهرستان رودبار در تولید كدامیک از محصولات موردنظر (گندم، جو، کلزا و شبدر) بهعنوان کشت دوم دارای مزیت نسبی میباشد؟
1-5-2- سؤالات فرعی
- آیا کشت گندم و جو بعد از برداشت برنج در شهرستان رودبار دارای مزیت نسبی است؟
- آیا منافع اجتماعی حاصل از کشت دوم در برنجکاری شهرستان در کشت گندم بیشتر از جو است؟
1-6- محدوده تحقیق
1-6-1- محدوده زمانی
تحقیق حاضر از نظر زمانی در سال زراعی 92-1391 انجام شده است.
1-6-2- محدوده مکانی
تحقیق حاضر از نظر مکانی در شهرستان رودبار انجام شده است.
1-6-3- محدوده موضوعی
محدوده موضوعی تحقیق در حیطه مطالعات اقتصاد و توسعه کشاورزی میباشد.
1-7- تعریف مفاهیم
مزیت نسبی: مزیت نسبی تعاریف متعددی دارد از جمله توان خاص یک کشور در تولید ارزانتر یک محصول یا خدمت در مقایسه با دیگر محصولات و خدمات. این تعریف از جنبه تصمیم داخلی تولید کالا در هر کشوری می تواند مورد استفاده قرار گیرد اما تعریف کلیتری نیز برای مزیت نسبی وجود دارد که علاوه بر عوامل تولید به عوامل بازار نیز توجه دارد. در این تعریف مزیت نسبی شامل عوامل تولید و بازار میباشد. در زمینه تولید عواملی مثل نیروی کار، زمین، آب، سرمایه و تکنولوژی و غیره اهمیت دارند و در زمینه صادرات عواملی مثل بسته بندی، حمل و نقل، بیمه، بازاریابی و تبلیغات در ایجاد مزیت نسبی مؤثرند (یزدانی و همکاران، 1385).
هزینه منابع داخلی[3]: هزینه فرصت از دست رفته واقعی منابع داخلی است كه صرف تولید یک كالا برحسب قیمتهای جهانی می شود. اگر معیار فوق كمتر از یک بهدست آید نشاندهنده سودآوری و رقابتپذیر بودن آن كالا و اگر مقدار آن بزرگتر از یک محاسبه شود حاكی از نبود مزیت نسبی كالا در مرحله تولید در داخل كشور میباشد (حفاراردستانی و طوسی، 1389).
شاخص نسبت هزینه به منافع اجتماعی[4]: معیار هزینه- منفعت اجتماعی در واقع یک نسبت هزینه- فایده است که فعالیتی را از نظر وضعیت اجتماعی آن مورد ارزیابی قرار میدهد. در صورت این نسبت، همهی هزینه های یک فعالیت برحسب هزینه های فرصتی آنها آورده می شود. مخرج این نسبت، شامل ارزش جهانی محصول برحسب پول داخلی است. چنانچه این نسبت بزرگتر از 1 باشد، حاکی از نداشتن مزیت و چنانچه کوچکتر از 1 باشد نشاندهنده مزیت نسبی در تولید آن فعالیت است (عیناللهی احمدآبادی، 1388).
شاخص سود خالص اجتماعی[5]: معیار سودآوری خالص اجتماعی یکی از دیگر معیارهایی است که سود (یا زیان) خالص اجتماعی فعالیتی را اندازه گیری می کند. اگر قیمتهای سایهای برای عوامل و محصولات در نظر گرفته شده باشند و همه اثرات خارجی روی اقتصاد داخلی نیز با ارزشگذاری اجتماعی در معیار لحاظ شده باشند، آن گاه سودآوری خالص اجتماعی، منفعت (یا زیان) خالص مربوط به یک فعالیت است. در این معیار از ارزش جهانی محصول (برحسب پول داخلی)، کل هزینه های تجاری (شامل مواد اولیه و کالاهای واسطهای) و داخلی (شامل نیروی کار، سرمایه و نهادههای غیرتجاری) تولید محصول کسر و سودآوری خالص اجتماعی فعالیت محاسبه می شود. مثبت بودن این معیار نشاندهنده موجه بودن فعالیت و منفی بودن آن حاکی از یک زیان اجتماعی در تولید آن است (همان).