استرس و مقابله با آن
به نظر بالبی سبک های دلبستگی مشاهده شده در دوران نوزادی ، در قوانین و راهکارهای مقابله با استرس در بزرگسالی منعکس می شود . نوزادان ایمن مراقبینی داشته اند که کاملا به نیازهای آنان پاسخ می دهند . لذا پیامی که از آنها گرفته اند این است که می توانند نگرانی های خود را بیان کنند و از دیگری کمک بخواهند اما نوزادان نا ایمن مراقبینی داشته اند که کمتر پاسخگو بوده اند، در نتیجه یادگرفته اند که احساسات منفی خود را سرکوب کنند (خوشابی و ابوحمزه ، 1385) .
نظریه اختلال دلبستگی
روان شناسان رشد بر این عقیده اند که الگوهای دلبستگی که توسط مری اینسورث تعریف شده (ایمن، اجتنابی، دوسوگرا) الگوهایی انطباقی را نشان می دهند که به نظر می رسد از نوزادان و والدین غیر بیمار به دست آمده است. بر همین اساس الگوی دلبستگی اجتنابی یک راهکار رفتاری است که در آن کودکان می توانند رفتار دلبستگی خود را با نگرش های والدین خود سازگار نمایند. با بهره گرفتن از این روش آنها می توانند رابطه خود با والدین را ادامه دهند اگرچه فاصله ای را بین خود و آنها حفظ می کنند و به این روش آرام بمانند. به دلیل اینکه تمایل آنها بر نزدیک شدن به والد اغلب توسط والد طرد می گردد آنها یاد می گیرند که چنین رفتارهایی را بازداری کنند و دیگر نشان دهند (مثل گریه کردن،صدا زدن،دنبال کردن…) به نظر می رسد این الگوی رفتاری بهترین روش برای کم کردن استرس ناشی از طرد است این روش همچنین می تواند والد را برانگیزد تا به سمت کودک برود. اما کودکانی که الگوهای دلبسته نا ایمن را به صورت افراطی نشان می دهند دچار اختلالات عاطفی و شناخت می گردند. بعضی از این نوزادان رفتارهای پرخاشگرانه نشان می دهند و گاهی در نوجوانی دچار پارانویا می شوند . به نظر گریتندن کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند فرایندهای شناختی را برای دفاع در برابر عواطف خود به کار می برند درحالی که فرایندهای عاطفی در کودکان دلبسته نا ایمن – دوسوگرا آنقدر فعال است که توانایی شناختی آنها را کاهش می دهد (خوشابی و ابوحمزه ، 1385 ) .
اختلالات وابستگی
اختلالات وابستگی یا پاتولوژی زیستی – روانی – اجتماعی مشخص هستند که از محرومیت مادری ، فقدان مراقبت توسط مادر یا یک فرد مراقب ناشی می شود. سندرم های عدم رشد و نمو، کوتولگی روانی- اجتماعی، اختلال اضطراب جدایی، اختلال شخصیت دوری گزین،اختلالات افسردگی، بزهکاری،مسایل تحصیلی،و هوش فردی به تجارب منفی وابستگی ربط داده شده اند. وقتی کمبود مراقبت مادری به دلیل بیماری روانی مادر ، یا بستری شدن طولانی کودک در موسسات یا مرگ فرد مورد دلبستگی اساسی وجود دارد، طفل دچار آسیب روانی می گردد (کاپلان ، 2003).
- paranoid
- Grittenden, J.A.