:
زندگی گستره ای برای بروز استعداد های ژنتیک و رشد توسعه توانایی های فردی به منظور کسب تعادل زیستی، رشد و رضایتمندی است. پیچیدگی های ژنی انسان بنحوی است که در برخی از صفات همچون رنگ چشم و یا مو، بروز چنین ویژگی هایی را اجتناب ناپذیر است.امادر موارد متعددی هم چون بیماری اسکیزوفرنی ویا شخصیت بیمار گونه ی مرزی، به محیط مساعد برای بروز آن ویژگی ها نیاز دارد.در برخی از موارد صرف نظر از نوع ویژگی ژنی، تأثیر محیط در ایجاد و یا توسعه ی نوعی از توانمندی و یا نقص، آشکار و اجتناب ناپذیراست؛هم چون عدم اعتماد به نفس و نداشتن قاطعیت،.پس به نظر می رسد که دریک سوی طیف تأثیرات ژنی مطلق ودر سوی دیگر تأثیرات محیطی مطلق در شکل گیری فرایندهای مرتبط با انسان قرار دارند. این فرایند ها موجب بروز الگوها و عادات رفتاری،احساسی و شیوه های تفکری (باور ها واعتقادات) می شوند.ترکیبی از این الگوها موجب موفقیت ،شکوفایی وبالندگی یا شکست و ناکامی است(حق شناس،1390).
بطورکلی شخصیت را ویژگی های فردی که موجب بروز فرایندهای پیوسته ی احساسی،تفکری ورفتاری است تعریف نموده اند (پروین[1]، 2001).
شخصیت در طی فرایند تکامل انسان تحول پیدا می کند، این تحول بر اساس معادلات پیچیدهی ژنی و امکانات محیطی صورت می گیرد. در واقع این دو عامل در تعامل با یکدیگر پدیدهی پیچیده شخصیت را می سازند. از سوی دیگر می توان ویژگی های شخصیتی را با زیر بناهای زیستی اعم از مواد زیست-شیمی[2] یا ویژگی های دستگاه عصبی مرکزی مرتبط کرد. نخستین کسی که در تاریخ چنین رویکردی داشته بقراط حکیم است. او معتقد بود که از زیادی یا تسلط یکی از مایعات بدنی همچون خون، بلغم، صفرا و سودا، به ترتیب تیپ های شخصیتی دموی، بلغمی، صفراوی و سودایی بوجود می آیند(حق شناس، 1390).
شخصیت هر فرد، اصلی ترین بعد وساختار روان شناختی که به شکل گیری سبک زندگی وی کمک می کند(گاروسیا[3]،2001؛ به نقل از چلبیانلو،1389). شخصیت به عنوان سازمانی درون سیستم های عاطفی،احساسی،شناختی ومفهومی فرد تعریف شده که تعیین کننده واکنش های منحصر به فرد انسان نسبت به محیط است(داج[4]،2000؛به نقل از قسیم زاده،1389).
در سالهای اخیررویکرد هایی روان-زیست شناختی در شخصیت ،رشد وتحول فزاینده ای داشته،بخشی ازآن به دلیل ابداع تکنولوژی مانند انواع تصویر برداری های مغزی وبخشی دیگر بدلیل پیدایش توافق عمومی محققان در توجه به فرایند های زیستی به عنوان زیر بنای شخصیت می باشند(کر،پرکینز[5]،2006).
تعریف ویژگی های عمومی شخصیت در زندگی روزمره به صفاتی پایدار در طی زمان باز می گردد که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر چندانی نکرده و به ماهیت وجودی فرد اشاره دارد. به طور عام، رفتار ما تحت تأثیر ویژگی ها و توانایی های شناختی و هیجانی قرار دارد. برای پیش بینی رفتار، باید چنین ویژگی هایی به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرند(حق شناس، 1390).
شخصیت به عنوان یک مجموعه پیچیده تطابقی توصیف شده است که در تعامل حوزه های سرشت ومنش شکل می گیرد که به بررسی جنبه های زیستی و محیطی در شکل گیری شخصیت می پردازد(کلونینجر[6]، شوراکیک و پرزیبک[7]،1993).
شناخت رفتار و شخصیت انسان،چیز تازه ای نیست، برخی بر این باورند که تاریخ تفکر در مورد رفتار و شخصیت ،به اندازه طول عمر انسانهاست،زیرا اولین چیزی که برای انسان مطرح بود رفتار او بوده است علاقمندی به بررسی شخصیت، مورد توجه فلاسفه،ادیان،مذاهب وشاغلان بوده است،اما با پیدایش روش های علمی تقریباً اعتبار و روش های قبلی به سرآمد.بررسی رفتار به شیوه عملی وتجربی در سال 1879،توسط دانشمند آلمانی ویلیهم وونت پایه گذاری شد(برگر[8]،1993). از طرفی سال هاست که ارزیابی ویژگی هاوخصوصیات روانی و شخصیتی افراد با آزمون های معتبر مورد توجه جدی محققان ومتخصصان روانی قرار گرفته است(صباحی گراغانی،1388).