انسان از دیر باز برای تأمین معیشت و توسعه رفاه فردی و اجتماعی خویش به كار و تلاش جسمی، فكری و اجتماعی مشغول بوده است . در این راستا با گذشت زمان بر پیچیدگی های عرصه كار و تولید افزوده شده و ضرورت تقسیم كار در همه شئون اجتماعی حس شده است. به عبارتی، با رشد و توسعه فن آوری های علمی – صنعتی و خدماتی، تغییر ات بزرگی درعرصه های زندگی بشری رخ داده است . با بروز این تغییرات، ضرورت سازگاری و انطباق آدمی بیش از پیش احساس شده و بشر با اتكا به هوشمندی خویش به تقسیم كار درعرصه های مختلف روی آورده است تا با تخصصی كردن كارها، بازده های تولیدی و خدماتی افزایش یابد. با این حال، آدمی برای انطباق با موقعیت های نوین كاری و شغلی به توانمندی های بیشتری نیازمند بوده تا بتواند پاسخهای مناسب و سالم به درخواست نوین صنعت و مدرنیته ارائه كند چرا كه این درخواستها، فشارهای روزافزونی در محیطهای كاری بركارگزاران وارد نموده و سلامت ایشان را تهدید می نماید(تسای[1]، 2003) .
كار برای انسان درآمد می آورد تا كالاهای اساسی لازم برای بقا و راحتی خودش را تهیه نماید؛ همچنین كار موجب فعالیت ذهنی و فیزیكی هدفمند می شود، عزت نفس و احساس رقابت را افزایش می دهد و در نهایت برخی از نیازهای اجتماعی را از طریق فراهم آوردن فرصت هایی برای ارتباط اجتماعی برآورده می سازد (بیچ، برنز و شفیلد[2]،1982)
هر یک از مشاغل، دارای مشكلات و ویژگی های خاص خودش است . اما یكی از ویژگی های بسیاری از مشاغل این است كه كارمندان و كاركنان را در معرض خواسته ها و یا فشار های زیاد مد یران قرار می دهد و از سوی دیگر،كاركنان چون نمی توانند این خواسته ها را برآورده سازند با ایراد پی در پی مدیران مواجه می شوند و فشار روانی زیادی را متحمل می گردند . تداوم این چرخه در نهایت موجب از هم گسیختگی روانی و جسمانی فرد می شود . موقعیت بالا را زمانی تصور كنید كه كارمند در محیط كاری خود نابرابر ی های اجتماعی زیادی را نیز تجربه كند. در چنین شرایطی فرد ممكن است با توجه به عوامل مستعد كننده پاسخ های متفاوتی به شرایط كاری فشار زا بدهد . مثلاً دست به بطالت اجتماعی یا كم كاری بزند، مكرراً بیمار شود و به نوعی خود ش را از شرایط كاری فشار زا نجات دهد. سرانجام نیز ممكن است كه فرد دچار فرسودگی شغلی شود.
فرسودگی، به عنوان حالت روان شناختی تعریف میشود كه از سطوح بالای استرس های طولانی مدت در زندگی شغلی ناشی میشود )گرانفلد و همكاران[3]،2000) .
فرسودگی شغلی عبارت است از كاهش قدرت سازگاری فرد در مقابل عوامل استرس زا و كاهش كلی منابع جسمی و ذهنی بر اثر كوشش زیاد جهت دستیابی به اهداف غیر واقع بینانه كار و سندرمی است مركب از فرسودگی عاطفی، مسخ شخصیت، و فقدان موفقیت فردی كه می تواند در میان افرادی كه به نوعی خدمات انسانی انجام می دهند اتفاق بیفتد(حق شناس، 1385) .
استرس های شغلی می توانند از شرایط نامناسب كار، مانند حجم كار( بیش از اندازه زیاد یا كم بودن آن) و یاكیفیت آن (بالاتر یا پایین تر بودن از حد توانایی های فرد)عدم تناسب ، فقدان امنیت شغلی ورضایت شغلی جاه طلبی شغلی ارضا نشده، رابطه ی نادرست با كاركنان،تعارض بین کار و خانواده ، ابهام و تعارض نقش و… ناشی شوند(براهنی، 1379 ) .
رضایت شغلی از جمله عواملی است که در زندگی افراد تاثیر بسزایی دارد و در صورتی که افراد از شغل خود راضی باشند، با نگرش مثبت تر به زندگی نگاه می کنند. آنها نسبت به زندگی خود خوشبین هستند و معتقدند در صورتی كه تلاش كنند به آن می رسند، اهداف دست نیافتنی در نظر آنان دست یافتنی است. در صورتی كه افرادی كه از شغل خود راضی و خشنود نیستند و در اصل ناراضی هستند از همه چیز گله می كنند و هنگامی كه به اهداف خود دست پیدا نمی كنند آن را به گردن دیگران می اندازند.
با توجه به اهمیتی كه رضایت شغلی در سلامت روحی روانی و بهره وری افراد دارد این پژوهش به منظور تعیین میزان رضایت شغلی زنان شاغل در دانشگاه های یاسوج و عوامل موثر در ایجاد نارضایتی شغلی صورت گرفته است.
نتایج حاصل از این تحقیق می تواند گامی مؤثر در جهت شناخت هر چه بیشتر و بهتر و بالا بردن رضایت شغلی و عوامل موثر بر آن باشد.
بیان مسئله
یكی از موضوعات مورد توجه در مدیریت نیروی انسانی در سازمان ، تامین نیروهای انسانی و ایجاد انگیزه برای بالا بردن كیفیت كار آنان است . شغل هر فرد باید تامین كننده قسمتی از نیازهای مادی، روانی و اجتماعی او باشد اما برخی از انسانها به علت مشكلات اقتصادی ، ضعف مدیریت ، عدم برنامه ریزی صحیح و به ویژه توجه نكردن به لزوم ارضانیازهای اساسی دچار احساس نارضایتی شغلی میشوند. افزایش رضایت شغلی باعث برانگیخته شدن كاركنان به كاربیشتر می شود و با افزایش رضایت كاركنان می توان خدمات بهتری ارائه نمود ( فلاح مهنه ، اسدیان ، 1384 ).
از دهه 1980 بسیاری از پژوهشگران رفتار سازمانی تلاش كرده اند به این سولات پاسخ دهند كه از میان صفتهای زمینه ای ( افراد ) و عوامل سازمانی ( محل كار ) كدام یک تعیین كننده عمده رضایت شغلی در موقعیت ها و شرایط كاری مختلف به حساب می آیند . رضایت شغلی یعنی نگرش كلی فرد درباره شغلش و بدیهی است كه كارایی و كارآمدی سازمان در گرو در اختیاز داشتن كاركنان كارآمد است (ساعدی ، گرجی ، 1387).
براساس نظریه خشنودی درونی ، نظریه ویژگی های درونی در شرایطی كه انجام دادن وظایف شغلی برایمان لذت بخش باشد میزان خشنودی شغلی ما نیزبیشتر است كه البته تلقی افراد مختلف نسبت به لذت بخش بودن وظایف شغلی با یكدیگر متفاوت است ( ساعتچی ، 1389).
طبق یافته های پژوهشی از جمله عوامل فرسودگی شغلی باعث کاهش رضایت شغلی می شودکه می تواند تاثیر بسیار زیادی در کاهش لذت بخش بودن شغل و تبع آن باعث کاهش خوشنودی شغلی داشته باشد.