متون عرفانی یكی از شاخههای پربار ادبیات فارسی است. این متون به دلیل ارتباط شفافی كه با تجربۀ عرفانی و تخیّل بشری دارد، منشأ زایشهای هنری و تجربههای زبانی بیانناپذیر است. تذكرةالاولیاء نوشتۀ فریدالدین عطار نیشابوری، از مهمترین متون نثر فارسی سدۀ هفتم و یكی از درخشانترین منابع نثر صوفیه بهشمار میرود. این كتاب، یادنامۀ عارفان است و بخش اصلی آن به یادكرد هفتاد و دو تن از اولیاء اختصاص دارد كه نخستین آن ها امام جعفرصادق (ع) و آخرین آن ها هم حسینبنمنصور حلاج است. بخشی نیز به نام «ذكر متأخران از مشایخ كبار» ضمیمۀ پایان كتاب است كه با شرح حال و ذكر سخنان بیست و پنج تن از مشایخ صوفیه اختصاص دارد. به نظر میرسد كه این بخش الحاقی است و نمیتوان قاطعانه آن را از عطار دانست.
آشنایی با تذكرةالاولیاء دریچۀ بسیار مناسبی برای آشنایی با نثر كهن فارسی است. همچنین برای آشنایی با اندیشۀ صوفیه و عارفان نیز بسیار مفید به نظر میرسد. عطار تذكرةالاولیای خود را در نیمۀ دوم قرن ششم فراهم آورده است. گویا مطالب این كتاب را به تدریج گردآوری كرده است. به اعتقاد پژوهشگران آخرین مطالب این كتاب در سال 617 بسته شده است. تذكرةالاولیا واپسین كتاب عطار است و تنها اثر اوست كه به نثر نوشته شده است. از سوی دیگر این كتاب «آخرین نمونۀ بزرگ از آن دسته متون عرفانی است كه در آن ها از ایمانی ساده و ناب یاد شده است. كمتر از یک سده پس از عطار، متون عرفانی خاصّه به دلیل تأثیر اندیشههای ابنعربی، بسیار پیچیده شد. داعیۀ عارفان كه دارای چنان نگرشی منسجم و نظاممندی هستند كه میتواند با آیینهای فلسفی و كلامی رقابت كند، بل از آن ها نیز بالاتر رود، سرانجام منجر به پیدایش جهانبینی و سخن عرفانی مشكل و دقیقی شد، كه فهم و شناخت آن نیازمند دانش فراوانی است كه پیشتر به دست آمده باشد. تذكرةالاولیاء، بر عكس، از سادگی ایمانی میگوید و این را به آسانی نرم و روان و بسیار دلپذیر میگوید» (احمدی، 1379: 6).
كمتر متنی به زبان فارسی نوشته شده كه توانسته در حدّ تذكرةالاولیاء با بهره گرفتن از كمترین واژگان، زیباترین تصاویر را بیافریند و بیشترین تأثیر را در ذهن خوانندگان بگذارد این گفته اگر چه كمی اغراقآمیز به نظر میآید، اما بیتردید زبان متن تذكرةالاولیاء زبانی زیبا و خواندنی است. برخی معتقدند كه عطار نخواسته زبانی نو آورد یا شگردهای تازۀ صرفی و دستوری به كار گیرد. او میخواست به یک سنت بزرگ مرتبط شود كه پیش از او آغاز شده بود این است كه با زبانی موجز، ساده و همه فهم، از كسانی میگوید كه اگرچه از دل مردم برآمدهاند و مثل همۀ انسانها بودهاند، اما به مقام بلند رسیدهاند. مهمترین مسئلهای كه در این كتاب به چشم میخورد، عادی بودن مردان خداست. بسیاری از كسانی كه به مقامات بلندتر از ملائك رسیدهاند از آغاز عارف نبودهاند، انسانهایی كه تجربۀ زیستنشان، چون تجربۀ همۀ انسانها بود، اما گوش هوششان در جستجوی صدای آشنا بود؛ این است كه به تلنگری بیدار میشوند و دیگران را هم بیدار میكنند.
حكایت تذكرةالاولیاء، حكایت انسانیهایی است كه ساده زیستن را گوشزد میكنند و اقوال انسانهایی را بهیاد میآورد كه با ایمان راستین در جستجوی زبانی برای تبیین رابطۀ انسان و خدا بودند. استاد فروزانفر در كتاب «شرح احوال و نقد و تحلیل شیخ فرالدین محمدعطار نیشابوری» كه متأسفانه بخش ناچیزی به تذكرةالاولیاء اختصاص یافته است، مینویسند: «شیخ، بر روی هم در این كتاب نهصد و هشتاد و هشت حكایت و دو هزار و هشتصد و شصت و چهار كلمه از اقوال مشایخ را گردآوری و ذخیرۀ عظیم و بسیار گرانبهایی به زبان فارسی تقدیم نموده است» (فروزانفر، 51:1374)
یكی از ویژگیهای ساختارییای كه همۀ متون عرفانی ادبیات فارسی را به هم متصل میكند. ارتباط گفتمانی است، عطار نیشابوری، اگرچه اصلیترین هنرش شعر است، اما با تألیف تذكرةاولیاءسعی كرده همان گفتمانی را كه در منطقالطیرش دنبال میكرد، به شكل دیگری در نثر هم دنبال كند.
فراروایتی كه تذكرةالاولیاء را پیش میبرد «اسطورۀ نجاتبخشی» است؛ این اسطوره، گفتمان «سفر انسان در دنیا» را میآفریند. عطار با استعارۀ «سفر» به اسطورۀ گناه و توبه میرسد. بنابراین ابتدای روایتهایش با توبه آغاز میشود و انتهایش به مرگ می انجامد. در تذكرةالاولیاء انسانهای برگزیده با شناسایی و توبه كردن از گناه آغاز میكنند و آنگاه تبدیل به فاعل شناسا میشوند و سپس كردار و گفتارشان بر دیگران مؤثر واقع میشود و سرانجام سفرشان به مرگ منتهی میگردد.
از آنجا كه عطار، تذكرةالاولیاء را به شكل تألیفی-اقتباسی سامان داده است، در تحلیل سبكی این كتاب، نثرش را فاقد نشانههای سبكی ویژة عطار دانستهاند؛ در حالی كه عطار برای كتاب خود، نه تنها طرح و برنامۀ عملی برای راهنمایی سالكان طریقت داشته، بلكه در سامان دادن متنهای عرفانی مختلف در پیِ تمهیدات ساختاری بوده است. این پژوهش در جستجوی ساختار بینامتنی تذكرةالاولیاست. بنابراین برای كشف این ساختار باید به زبان، روایت و گفتمان در تذكرةالاولیاء توجه شود. هدف از بررسی بینامتنی این تحقیق در واقع این است كه منطق گفتوگویی تذكرةالاولیاء را در كتابهای پیشین عرفانی بجوید. بینامتنیّت بیانگر آن است كه هر متن محل تقاطع سطوح متنی مختلف است.
اگرچه عطار بسیاری از اجزای تذكرةالاولیاء را از متون پیشین عرفانی چون رسالۀ قشیریه، كشفالمحجوب و طبقات صوفیه گرفته است؛ اما رفتار زیباشناختی و زبانشناختی او برای خلق جهان متن دیگرگونه است. چنانكه تمام بخشهایی كه به تذكرةالاولیاء و یادكرد عرفا اختصاص یافته، دارای ساختار گفتمانی واحد است. اگرچه سایۀ كمرنگ این الگوی ساختاری را میتوان در كتابهای كشفالمحجوب، رسالۀ قشیریه و طبقات صوفیه یافت؛ اما عطار این الگو را عمق و جهت داده و به سبك ویژهای دست یافته است.
تذكرةالاولیای عطار گفتمانی را استمرار میبخشد كه پیش از او كسانی چون سلمی، قشیری و هجویری آغاز كرده بودند؛ نوع گفتوگوی تذكرةالاولیاء با این آثار و كوشش مؤلف آن میتواند این پرسش را مطرح كند كه عطار تا چه اندازه موفق شده است، ساختار مستقل و خودبسندهای خلق كند.
بنابر تحقیقات آربری از 72 شخصیت عارفی كه عطار به شرح زندگی، اعمال و كرامات آن پرداخته (البته غیر از 25 شخصیت عارفی كه بعدها به تذكرةالاولیاء در دوره های مختلف ملحق شده است) تنها 9 شخصیت در سه كتاب طبقات صوفیه كشفالمحجوب و رسالۀ قشیریه نیامیده است. به همین دلیل میتواند گفت تذكرةالاولیاء چه در محتوی و چه در نثر و ساختار، تحت تأثیر متون گذشته نوشته شده است و عطار به گونۀ بنیامتنی، متن منثور اثر خود را گسترش داده است. عطار در تذكرة خویش به برخی از این منابع اشاره كرده است.اما ظاهراً عطار در جستجوی تغییر مفهومی یادكرد عارفان است. كتابهایی چون رسالۀ قشیریه و كشفالمحجوب با اندیشی مدرسی میخواستند به صورتبندی مفاهیم عرفانی بپردازند؛ اما عطار این نوع بیان را تغییر میدهد و مفاهیم عرفانی را با روایت همساز میكند. مطالبی كه عطار به صورت مستقیم و غیر مستقیم از كتابهای دیگر ذکر کرده، در روایت عطار به گونۀ گزینشی آمده است. عطار اگرچه در بیان مرجعیت داستانهای اولیا كاملاً به متنهای گذشته وفادار است و حتی نخواسته مرجعیت كلام اولیاء را با تغییر دادن بشكند، در تولید ساختار روایت، خلاقانه عمل میكند. یكی از مهمترین عواملی كه باعث میشود كه عطار به نوع ادبی داستان نزدیک شود و كلمات قصار و روایات را در دل زندگی اولیاد بگنجاند، جدا از قدرت داستانپردازیش، مسئلۀ مخاطب است. او از این طریق میخواهد مخاطبان بیشتری داشته باشد و سحر اقوال اولیاء را، با روایت، به جوانان برساند.
1ـ2ـ پرسشهای تحقیقی
1- رویكرد بینامتنی عطار در تذكرةالاولیاء چگونه است؟
2- عطار چگونه روایتها را از متون دیگر گزینش میكند و آن را در بافتهای متن تذكرةالاولیاء قرار میدهد؟
3- آیا عطار به متن خود انجسام میدهد تا به ساختار خود بسنده دست یابد؟
4- آیا متن تذكرةالاولیاء یک متن گلچین شده است یا این كه عطار یک مؤلف خلّاق است؟
1ـ3ـ فرضیه های تحقیق
1- ژرفساخت تذكرةالاولیاء مطابق با گفتمان عرفانی است.
2- گفتمان زبانشناختی تذكرةالاولیاء در مقایسه با آثار عرفانی پیشین متفاوت است.
3- عطار تنها به گزینش متن از آثار گذشتگان فكر نكرده است؛ بلكه به ساختار اثر خود نیز اندیشیده است.
4- روابط بینامتنی در تذكرةالاولیاء دارای طرح و برنامه است.
5- تذكرةالاولیاء عطار چه در سبك و چه در ساختار یک اثر مستقل و خودبسنده است.
1ـ4ـ بیان و ضرورت مسئله
نه تنها تذكرةالاولیاء بلكه بسیاری از متون عرفانی كه در تفهیم و تفسیر تجربههای عرفانی بودهاند، بهشدت تحت تأثیر هماند. این تأثیرپذیر در سلسله كتابهایی كه از قرن پنجم آغاز شد و تا نفحاتالانس جامی ادامه داشت، چشمگیرتر است. پیوند این آثار به گونهای است كه منجر به یک سنت شده است؛ سنتی كه تعریف خاصی از بودن انسان در جهان دارد. این سنت نه تنها روایتهای ویژه ساخت؛ بلكه توانست معرفتشناسی یک دورۀ بزرگ را رقم زند. بنابراین فهم هر یک از این متون منوط به فهم دیگر متون است؛ چرا كه پیوند این آثار یک پیوند متنی عمیق است. تعمق در متن تذكرةالاولیاء، به گونهای تعمق در متونی است كه از طبقات صوفیة سلمی آغاز شده و به نفحات الانس جامی رسیدهاست. از این رو كشف روابط بینامتنی تذكرةالاولیاء با آثار گذشتگان نوع گفتگوی این آثار را با یكدیگر نشان میدهد. و همچنین روشن میكند كه هر یک از این متون چه قرائتی از عرفان اسلامی داشتهاند. با فرض این امر، یک مسئله اساسی و ساختاری شكل میگیرد: استقلال این آثار را چگونه باید ارزیابی كرد؟ آیا این آثار كاملاً مستقلاند؟ یا این كه در عین استقلال به هم وابستهاند؟ و یا این كه این آثار نمیتوانند آثار مستقلی باشند؟
تذكرةالاولیاء، اگر چه نه مثل وابستگی طبقات صوفیۀ خواجه عبدالله به طبقات صوفیۀ سلمی و نه مثل وابستگی نفحاتالانس جامی به طبقات صوفیۀ خواجه عبدالله انصاری، اثری است كه استقلال ویژه خود را دارد؛ اما این اثر چه در مفردات و چه در ساختارهای روایی و محتوا تحت تأثیر كتابهایی چون رسالۀ قشیریه و كشفالمحجوب است. آیا این وابستگیها، تذكرةالاولیاء را تبدیل به یک اثر التقاطی كرده است یا اینكه این اثر میتواند بر ساختارهای خود تكیه كند و یک اثر اقتباسی نباشد؛ بلكه آفریدۀ ذهن خلاق مؤلف كتاب باشد؟