با پیشرفت انسانها و درگیر شدن آن ها با موقعیتهای جدید، واکنشها و رفتارهای جدیدی نیز در جامعه انسانی بروز و ظهور یافته که گاه به نام معضل از آن ها یاد میشود. امروزه در بیشتر جوامع میتوان رفتار همراه با خشونت را در تعاملات افراد مشاهده کرد و گاه وضعیت فجیعتر، خشونت علیه خود و اقدام در نابود کردن خویش است که با نام خودکشی از آن یاد میشود.
مطالعات و پژوهشهای متعددی در حوزه روانشناسی، علوم اجتماعی و پزشکی در ارتباط با این پدیده انجام گرفته است و هر کدام سعی کردهاند از دیدگاه خود و زاویهای متفاوت به تحلیل، تبیین و سببشناسی آن به جهت کاهش میزان وقوع آن بپردازند که سهم به سزایی در کاهش و انجام اقدامات پیشگیرانه داشتهاند، اما نتوانستهاند به طور چشمگیری، آن را در جامعه کاهش دهند، چه بسا که باز هم در جوامعی، افزایش آن، متخصصان و کارشناسان را نگران کرده است.
جامعه ایران با فرهنگ و پیشینه قوی خود، از این آسیب مصون نمانده و نگرانیهای مربوط به آن، هم چنان در مباحث علمی وجود دارد. طبق آخرین آمارها، سن خودکشی در ایران به سن زیر 19 سال رسیده است و فراگیری قابل توجهی که بین نوجوانان و جوانان داشته است، بیانگر این واقعیت است که باید به خودکشی فارغ از جنبههای سیاسی، به عنوان بحرانی اجتماعی و یک مساله پزشکی حاد و اورژانسی توجه جدی نمائیم(خزایی و پرویزی، 1382).
از این جهت، لازم است به اندازه توان و متناسب با موقعیت اجتماعی و علمی خود در جهت تبیین مسائل و موضوعات مربوط به آن اقدام کنیم و زوایای پنهانی از موضوع را با پژوهش و مطالعه علمی، روشن سازیم. مطابق با دیدگاه لستر1 (1988) وقتی دیدگاه های مختلف روانشناختی مثل رویکرد روان پویایی فروید2 ، یادگیری اجتماعی بندورا3 ، شناختی بک4 و الگوی مکعبی اشنایدمن5 نتوانستند موفق به فهم رفتار خودکشی، ارائه راهکارهای مناسب جهت کاهش آن شوند، مطالعه وپژوهش در مور
د رفتار خودکشی جنبه عمل گرا به خود گرفت و لذا تحقیق در مورد متغیرهای مرتبط وتأثیرگذار در شکل گیری و تکوین این پدیده آغاز گردید. بر همین اساس یکی از حیطه هایی که مورد توجه محققان خودکشی قرار گرفته بررسی عوامل و اختلالات شخصیت و خلقی است. پژوهش حاضر، با نگرش بر این موضوع که این پدیده، ریشه در عاملی خاص ندارد، بلکه عوامل دخیل را باید شناخت و تعاملاتشان را درک کرد، به بررسی اختلالات شخصیت ، اختلالات خلقی و ارتباط این دو با اقدام به خودکشی میپردازد.