در جهان امروز، سلامت روانی[1] اهمیت بسیاری دارد، زیرا در عصری زندگی میکنیم که به موازات پیشرفتهای تکنولوژیکی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی، نابسامانیهای روانی، در حال گسترش است. بسیاری از افراد از مشکلات روانی به شدت رنج میبرند و نه تنها خود در رنج هستند، خانواده و جامعه را نیز دچار چالش می کنند. سلامت روانی، علمی است در جهت بهزیستی، رفاه اجتماعی و سلامت زندگی که با تمامی دوره های زندگی (پیش از تولد تا مرگ) و با تمامی زوایای زندگی (محیطهای خانواده، مدرسه، دانشگاه، کار و جامعه) ارتباط دارد. انسان در کنار نیازهای فیزیولوژیک، دارای نیازهای عاطفی، اخلاقی، مذهبی، آموزشی و هدایتی است که زندگی سالم، در پرتو برآورده شدن این نیازها و ایجاد تعادل میان آنها به وجود می آید (پناهی، 1389).
یکی از پدیدههایی که در دهه اخیر، مورد استقبال فراوانی قرار گرفته، پدیده هوش هیجانی[2] است. دلیل این امر توانایی بالای هوش هیجانی در حل بهتر مسایل و کاستن از میزان تعارضات بین دریافتهای فکری و احساسی است. پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که هوش هیجانی می تواند سبب افزایش میزان سلامتی، رفاه، ثروت، موفقیت، عشق و شادی گردد (سالوی و مایر[3]، 1990). گلمن[4](1998) به نقل از رستمی (1388) در تعریف هوش هیجانی، آن را نوع دیگری از هوش میداند که حاکی از شناخت احساسات خویشتن است و از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی استفاده میشود. هوش هیجانی، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی، وضع روانی، کنترل تکانهها و عاملی است که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص انگیزه و امید ایجاد میکند. این نوع هوش، همچنین حاکی از همدلی، یعنی آگاهی یافتن از احساسات افراد پیرامون ماست (رستمی، 1383).
از طرفی یکی از متغیرهایی که سلامت روان و هوش هیجانی می تواند بر آن اثرگذار باشد رضایت شغلی میباشد. امروزه به خاطر رشد و پیشرفت علوم و توسعه كشورها، نیازهای انسان صورت نامحدودی پیدا كرده كه آن نیازها باید برطرف گردد. برای رفع نیازهای انسان سازمان های مختلفی با اهداف متفاوتی بوجود آمده است. یكی از گستردهترین این سازمانها، مراکز دانشگاهی و موسئسات آموزشی بخصوص دانشگاههای علوم پزشکی است كه بدلیل اهمیت زیاد آن در جامعه، باید به رضایت شغلی نیروی انسانی آن توجه كافی مبذول داشت. هنگامی نیروی انسانی یک سازمان از رضایت شغلی برخوردار است كه به انگیزش واداشته شود و زمانی نیروهای انسانی برانگیخته میشوند كه نیازهای معقولانه آنها در ابعاد جسمی، اجتماعی و روانی توسط مدیران سطح عالی سازمان مورد توجه قرار گیرد. با بررسی رضایت شغلی و تعهد سازمانی كاركنان میتوان باعث افزایش كارایی آنها و در نهایت بهبود بهرهوری سازمان شد(الوانی و معمارزاده، 1384).
در این رابطه مورهد و گریفین[5](2005) معتقدند که دنیای ما دنیای سازمانهاست و گرداننده اصلی این گردونه انسانها هستند آنانند که به کالبد سازمانها جان میبخشند و تحقق هدفها را میسر میسازند بدون انسان سازمان بی معنی است و مدیریت امری موهوم. شاید این شبهه پیش آید که در دنیای آینده که آدموارهها و ماشینها جای انسانها را در سازمانها پر می کنند نقش انسان در سازمان کمرنگ خواهد شد اما به هیچ رو اینگونه نخواهد شد و با خودکاری و ماشینی شدن کارها، نوع فعالیتهای انسانی در سازمان تغییر شکل میدهد و به گفته پیتر دراکر[6] کاردستی[7] جای خود را به کار دانشی[8] میدهد. اما نقش به یقین تعیینکننده انسان، به عنوان حاکم سازمانی همچنان برقرار و مستدام خواهد بود (به نقل از الوانی و معمارزاده، 1384).
در هر سازمان، نیروی انسانی مهمترین رکن تعالی و ترقی سازمان و عامل اساسی تحقق اهداف پیش بینی شده در آن مجموعه است. رضایت شغلی در تحقق اهداف سازمانی، سلامت فردی و اجتماعی نقش ویژهای ایفا مینماید، بنابراین یکی از مهمترین و شایعترین مباحث قابل بررسی و تحقیق در مطالعات سازمانی تلقی می شود. رضایت شغلی به گفته بسیاری از کارشناسان، یکی از چالش برانگیزترین مفاهیم سازمانی و پایه بسیاری از سیاستها و خطیمشیهای مدیریت برای افزایش بهرهوری و کارآیی سازمان است (هومن، 1381، 145).
بطور کلی در این تحقیق محقق به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رضایت شغلی با سلامت روان بهرورزان شاغل دانشگاه علوم پزشکی شهر زاهدان خواهد پرداخت.