در مطالعه ای همچنین موارد ذیل را به عنوان عوامل تاثیر گذار بر افزایش پرخاشگری ناشی ا زخشونت رسانهای تصویری ذکر شده است :
1- پاداش گرفتن یا تنبیه نشدن فرد خشن و مهاجم
2- توجیه خشونت نمایش داده شده با رفتار قربانی
3- شباهت بین جزئیات خشونت نمایش داده شده و شرایط زندگی واقعی بیننده مثل هم نام بودن قربانی با فردی که بیننده تصاویر با او دشمنی دارد.
4- شباهت مهاجم و شخص خشن با بیننده
5- نمایش رفتار خشنی که نیت مبهمی دارد و انگیزه اش بیشتر آزار دادن و صدمه رساندن به دیگران است
6- نمایش عواقب خشونت به شیوهای که نفرت آور نباشد یا ترک این رفتارها را ترویج نکند.
7- نمایش خشونت به صورت صحنههای واقعی نه صحنههای خیالی در فیلم
8- نمایش خشونت بدون تفسیر انتقادی آن
9- نمایش خشونتی که موجب لذت بردن بیننده میشود
10-نمایش خشونت و هر موضوعی که باعث شود بیننده کماکان در حالت مزبور بماند
11- عصبانی بودن یا خشمناک بودن بیننده پیش از تماشای تصاویر خشن
12- احساس ناکامی بینندگان پس از تماشای صحنهها ی خشن
13- حضور همسالان پر خاشگری که نقش الگو را بازی میکنند
14- حضور بزرگسالانی که بر خشونت در رسانهها صحه می گذارند.
15- توجه انتخابی و واکنشهای هیجانی بیننده
16-ضعف عزت نفس بیننده
نتایج یک پژوهش دانشگاهی در پنسیلوانیا در آمریکا در سال 1972 نیز حاکی از تفاوت معنا دار رفتار کودکان پس از تماشای برنامههای خشن و برنامههای مروج حس همکاری و روحیه تعاون بود. نتیجهی کلی نشان داد کودکانی که در اصل کمی پرخاشگر بودند،در اثر تماشای کارتون های ضد اجتماعی دیده بودند ،حس همکاری قابل ملاحظهای نسبت به دیگران پیدا کردند وحاضر شدند اسباب بازیهای خود را در اختیار کودکان دیگر بگذارند و به آنها کمک کنند.
یافتههای این تحقیق نیز تاثیر برنامههای خشن بر افزایش خشونت را تائید کرد لذا نتایج آن با دعاوی فرضیه تحریک کنندگی سازگارتر است تا فرضیه تخلیه هیجانی.
در خصوص نحوه تاثیر گذاری رسانه ها بر افزایش جرم در جامعه اتفاق نظر وجود ندارد ،به عبارت دیگر با وجود اینکه فرضیه تحریک کنندگی نسبت به فرضیه تخلیه هیجانی با استقبال بهتری از سوی جرم شناسان مواجه شده است،هنوز مناقشات بسیاری در این خصوص وجود دارد.
آنتونی گیدنز با اشاره به نتایج برخی از مطالعات انجام شده در خصوص تاثیر رسانه ها بر افزایش جرم در جامعه نوشته است:«بیشتر این تحقیقات از نظر استنباطاتشان قطعی نیستند. به عنوان مثال هنوز توافق نشده که تا چه اندازه نمایش خشونت ، رفتار پرخاشگرانه را در میان کودکان تشویق میکند،اما نمی توان تردید کرد که رسانهها ، نگرشها و بینشهای مردم را عمیقاَ تحت تاثیر قرار میدهند.
وی همچنین با اشاره به نتایج پژوهشهایی که« موضوعات عدالت و کیفر نهفته در نمایشهای جنایی» را برجسته میکنند،مینویسد:« لزوماً نمی توان نتیجهگیری کرد که میزان زیاد نمایش خشونت به طور مستقیم در میان تماشاگران الگویی برای تقلید پدید میآورد که شاید بیشتر تحت تاثیر مضامین اخلاقی نهفته در آن قرار گیرند.
یکی از عواملی که باعث شده جرم شناسان در ارزیابی نقش رسانههای گروهی در ارتکاب جرم احتیاط به خرج دهند، تفکیک عوامل شخصیتی و محیطی موثر در بزهکاری و تحلیل نقش رسانهها به عنوان یک عامل محیطی است.
ژان شازال،جرم شناس فرانسوی مینویسد:«ما به ندرت به سوء کنش سینما برخوردهایم،ولی همیشه این تاثیر نا مطلوب در افرادی مشاهده شده که نقایص مربوط به منش یا ادراک آنان موجب آمادگی برای تلقین پذیری یا تحریک بوسیله تصویر شده است.
به اعتقاد این گروه از صاحبنظران، افراد با توجه به زمینههای شخصیتی و تربیتی، برنامههای رسانههای گروهی را «انتخاب» میکنند، لذا اظهار نظر در این مورد که آیا رسانهها فی نفسه جرم خیزند یا فقط در افراد مستعد جرم، تاثیر می گذارند، دشوار است.
هیچیک از جرم شناسان اعتقاد ندارند که رسانههای گروهی به تنهایی بتواند عامل اصلی و تنها عامل ارتکاب بزه باشد. بلکه معتقدند که برنامههای خشونت بار و جنایی تلویزیون یا دیگر رسانههای گروهی فقط آمادگی و استعداد جنایی را از قوه به فعل تبدیل میکند» به اعتقاد آنان ریشههای بزهکاری را باید در شخصیت بزهکاران، روابط خانوادگی و محیط اجتماعی جستجو کرد
لذا با اینکه تعیین دقیق نقش خشونت رسانهای در ارتکاب جرم در جامعه دشوار به نظرمیرسد درنفس تاثیر آن اختلاف نظر وجود ندارد، مهم نیست که رسانهها به تنهایی باعث وقوع جرم شوند یا نه ، مهم این است که در شرایط مستعد بر افراد مستعد تاثیر میگذارد و احیاناَ وقوع جرم را تسریع میکنند
- اداره پژوهش های پیماشی ومطالعات کاربردی واداره کل امور فرهنگی و اجتماعی قوه قضاییه، نقش رسانه های گروهی در پیشگیری از وقوع جرم ، ص38.
- اداره پژوهش های پیماشی ومطالعات کاربردی واداره کل امور فرهنگی و اجتماعی قوه قضاییه، پیشین،ص39.